گویش کلیمیان یزد یا زبانِ جیدی یزدی
کلیمیان یزد، هم به زبان فارسی- زبان رسمی کشور و هم به گویش ویژه خود که مانند گویش کلیمیانِ اصفهان، در بر گیرنده ی برخی از واژه های «زبان پهلوی» است، تکلم می کنند. وجود ریشه های زبان های ایران باستان در گویش محلی کلیمیان، نشان از قدمت دیرینه و پایداری یهودیان در ایران است. در طبقه بندی علمی زبان شناسی، گویش یزدی را باید از نظر تاریخی و لهجه شناسی در چارچوب طبقه بندی زبان های ایرانی، در زمره ی (زبان های ایرانی شمال باختری) قرار داد. کلیمیان یزد، افزون بر این گویش، به گویش مسلمانان یزدی هم تکلم کرده و با خط عبری نیز آشنایند. چندان که متون دینی و نمازها (تفیلا) و دعاهای روزانه و ویژه را نیز به زبان عبری قرائت می کنند. بی تردید، حضور این گویش اختصاصی در جامعه ی دیرپای یهودیان یزد، بر دلایل تاریخی و جغرافیایی استوار است و رابطه ای با زبان عبری ندارد. به واقع همچنان که پیشتر اشاره شد، پیدایش و طراحی این گویش محلی، به عنوان «زبان جیدی» یا «لاتورایی» (غیر توراتی)، در قالب مجموعه ی گویش های اختصاصی جوامع یهودی در سایر مناطق ایران جای می گیرد که صرفاً برای ایمنی و جلوگیری از درک مکالمات افراد جامعه توسط دیگران مورد استفاده قرار گرفته است.
باید توجه داشت که در چارچوب طبقه بندی علمی گویش های مرکزی ایران، گویش کلیمیان یزد و کرمان در کنار گویش های زرتشتیان یزد و کرمان، گویش نائینی، گویش انارکی و گویش اردستانی قرار می گیرد. زِفره نام دهی زیبا و بزرگ در نزدیکی اصفهان است که مردم آن به گویش زِفره ای سخن می گویند. این گویش با گویش ها یا لهجه های یهودی اصفهانی و یزدی و زرتشتیان یزد، نسبت بسیار نزدیکی دارد.
به منظور آشنایی با گویش کلیمیان یزد، در زیر به برخی از واژه های روزمره در آن اشاره می شود:
پورِک : پسر ---- دِرِسی : درستی
بوچو : بچه ---- چُمُش : کفش
کاکا : برادر ---- بُونُو : بهانه
دُخت : دختر ---- بوزِ عِسَل : زنبور عَسَل
مَردوک : مرد ---- گِوال : جوراب
مِرو : شوهر ---- هِرو : خنده
خالو : خاله ---- جِ اون : خوشگل
دای : دایی ---- نَبِدا : مبادا
خار : خواهر ---- نیرٍنمَا : نورماه (نِرمه)
بابا : پدر ---- زِیدومون : زایمان
پی یَرزن : پدر زن (بابا زینو) ---- آسی دو : آسوده
اِم رِ : امروز ---- یِه تا : یک
هِدِشو : دیشب ---- دوِتا : دو
اِمشوو : امشب ---- آت : آرد
سَبازید : صبح ---- باهِش : باهوش
چُم : ناهار،غذا ---- باریم : بادام
چَش : چشم ---- زید : زود
اسکستَن : شکستن
برگرفته از کتاب : بر بال خرد ، پژوهشی از گوئل کهن