جمشید (امیر) کشفی در سال 1291 خورشیدی (1912 میلادی) در یک خانواده متدین یهودی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش میر زا آقا ، ازکسبه و خیراندیشان جامعه کلیمی بود.
جمشید کشفی مدارج تحصیلی را در کالج آمریکایی البرز به پایان رساند و به زبان انگلیسی آشنایی کامل پیدا نمود. او پس از فارغ التحصیل شدن ابتدا با خرید یک ماشین تحریر فارسی در مقابل ساختمان دادگستری شروع به عریضه نویسی برای مراجعین به دادگاه نمود. پس از مدتی به واسطه تسلط به زبان انگلیسی به استخدام یک شرکت وارد کننده اتومبیل های آمریکایی درآمد و توانست طی یک مدت کوتاه مدیریت بخشی از این شرکت را بعهده بگیرد.
در دهه 1330 خورشیدی، با ورود یهودیان رانده شده عراقی به ایران و در ارتباط با مسائل حقوقی و تجاری آنان، جمشید کشفی مسئولیت های مهمی را جهت انجام کارهایشان عهده دار گردید. او به واسطه انجام مسئولیت های محوله و نشان دادن حسن نیت و تلاش های صادقانه، توانست اعتباری خاص در بین یهودیان عراقی بدست آورد، این امر باعث گردید تجار عراقی در بعضی از معاملات تجاری، سهمی را هم به عنوان شریک به او واگذار کنند.
فعالیت های اجتماعی جمشید کشفی بیشتر بعنوان مترجم و راهنمای مهمان های خارجی جامعه کلیمیان صورت می گرفت، او در سال های جنگ جهانی دوم که نیروهای آمریکایی و اروپایی در ایران بسر می بردند، بیشتر مسئول پذیرایی از افسران یهودی و شخصیت های مذهبی در مناسبت ها و موعدیم بود. پس از مدتی او از اعضای برجسته انجمن (بت سفر) گردید که طی سال ها وظیفه جمع آوری اعانات برای کمک به مدارس آلیانس تهران و شهرستان ها را عهده دار بودند.
جمشیدکشفی در سال 1314 خورشیدی با همسرش ملیحه سپیر (خواهر دکتر سپیر بنیانگذار کانون خیرخواه) ازدواج نمود. به جهت حسن شهرت خانواده ملیحه کشفی ، این ازدواج برای جمشید کشفی ضمن کسب اعتبار بیشتر در جامعه کلیمی، نقطه عطفی بود برای افزون شدن فعالیت های اجتماعی و فرهنگی بیش از بیش برای او. ضمن آنکه با فعالیت های مشترکی که این زوج برای بهینه سازی مسائل و مشکلات جامعه انجام دادند، توانستند در مدت کوتاهی جایگاه خاصی در جامعه کلیمی بدست آورند.
در دهه 1340 خورشیدی با ابتکار جمشید و ملیحه کشفی ، ازکلیه انجمن های کلیمیان در تهران و شهرستان ها انجمن فرهنگی مدارس آلیانس و شورای امور اجتماعی یهودیان ایران، اقدام به تهیه آمار دقیقی از یهودیان بی بضاعت و درماندگان شهرستانی نمودند، تا برای اسکان و تأمین مسائل بهداشتی بیش از هفتصد خانوار و نیز جهت تأمین نیازهای مدارس اتحاد در تهران و شهرستان های، هماهنگی های لازمه را با نهادهای خیریه و شخصیت های خیر اندیش جامعه به ویژه زنده یاد حبیب اله القانایان به انجام رساندن، ( ناگفته نماند جمشید کشفی با دختری به نام آفتاب، تن به ازدواج دیگری هم داده بود و ماحصل آن سه فرزند پسر و سه فرزند دختر بود) .
پس از دوران مشروطیت و تشکیل مجلس شورا، سالیان دراز بود که نماینده وقت در مجلس، انجمن کلیمیان را نیز در تحت انقیاد خود داشت و همین امر باعث شکل گیری اختلاف نظرهای در بین کارگزاران جامعه کلیمیان شده بود. در سال 1337 خورشیدی طی یک گردهمایی مخالفین (در سالن سینما پلازا) این مسئله به عنوان یک معضل اساسی که مانع پیشرفت و سازماندهی جامعه می باشد، مطرح گردید و در نهایت با رآی گیری که انجام شد، بر ابطال این رویه تأکید گردید و پس از سخنرانی جمشید کشفی حاضرین وی را بعنوان رقیب انتخاباتی مراداریه در نظر گرفتند. با نزدیک شدن انتحابات نمایندگی مجلس شورا، در اوایل سال 1342 جمشید کشفی خود را کاندیدای نمایندگی دوره بیستم و یکم مجلس شورا معرفی و شروع به فعالیت های انتخاباتی نمود. برخلاف پیش بینی ها در مورد انتخاب مجدد مراداریه که مورد حمایت دربار و نیز حزب مردم به ریاست ” اسداله علم” بود، جمشید کشفی با کمک تنی چند از مسئولین جامعه به ویژه حاج حبیب القانایان، لطف اله حی، صمد کشفی و با حمایت حزب دمکرات به ریاست وزیر دربار دکتر منوچهر اقبال،توانست با کسب رأی بیشتر در مهرماه 1342 در این مبارزه انتخاباتی پیروز شود و به عنوان نماینده کلیمیان ایران در مجلس شورای ملی دوره بیست و یکم راه یابد و تا مهرماه 1346 این مسئولیت خطیر را حفظ نماید. از اقدامات اولیه او در مجلس، اصل تفکیک انجمن کلیمیان از حیطه قدرت نماینده وقت مجلس شورای ملی بود. که منجر به ایجاد یک انجمن انتخاباتی مردم بر اساس موازین دموکراسی بود. سپس با ابتکاری که او به خرج داد، از کلیه روسای انجمن های کلیمیان در شهرها و استان ها دعوت به عمل آورد تا در سمیناری که در تهران تشکیل داده بود شرکت کنند تا با تبادل نظر، مرکزیت واحدی به انجمن های کلیمیان در ایران بدهد تا بتوانند از کمک های تعاونی بهره مند شوند. جمشید کشفی طی چهارسال خدمت در مجلس شورای (با عنوان نماینده کلیمیان) به حسن خلق و فصاحت بیانی که داشت محبوب القلوب همه دولتمردان و درباریان قرار گرفت شخصیت خیراندیش و عشق خدمتگذاری او به مردم به ویژه به خانواده های بی بضاعت باعث گردید، بیش از پیش فعالیت های خود را معطوف به مسائل بهداشتی و اجتماعی جامعه کند. او در ساختمان، عمران و آبادی کانون خیرخواه (بیمارستان دکتر سپیر) نقشی مهم و پرتلاشی از خود نشان داد، همچنین در بسیاری از انجمن های خیریه (عام المنفعه) فعال بود و نیز ریاست انجمن فرهنگی اتحاد و شورای امور اجتماعی کلیمیان را که خود بنیانگذار آن بود، عهده دار بود. جمشید کشفی به موازات فعالیت های اجتماعی به ویژه در دوران نمایندگی، سال ها با همکاری امریکن جوینت کمک های ذیقیمتی را به تهی دستان و نیز برای تهیه پوشاک و مواد غذایی محصلین مدارس (آلیانس) به عنوان تغذیه رایگان با دیگر مسئولین همکاری بسیاری را در این امر انجام داد.
جمشید کشفی از سال 1343 خورشیدی (1965 میلادی) با شرکت در کنفرانس ها و کنگره یهودیان جهان، خدمات شایسته خود را در سطح بین المللی آغاز نمود . او با بیانات مستدل و مؤثر خود در پارلمان سوئد، از کلیه ممالک جهان دعوت نمود تا برای بازدید از ایران و سرمایه گذاری اقدام نمایند، او با همکاری موسی کرمانیان توانست اهداف یهودیان ایران را که یکی از کهن ترین جامعه یهودیان جهان می باشند و بیش از دو هزار پانصد سال قدمت تاریخی دارند را برای جهانیان روشن سازد.
او با کمک به اسکان یهودیان عراقی به ایران در دهه 1950 میلادی و سپس با همکاری دیگر خیراندیشان به ویژه موسی خان طوب، نزد مقامات دولت وقت، توانست پناهندگان عراقی را بسوی سرزمین اجدادیشان روانه کند. او همچنین نقش مهمی در اسکان دادن بیش از پنج هزار خانوار یهودی مقیم ممالک عربی که بعد از جنگ شش روز (اعراب و اسرائیل) بدون داشتن اوراق هویت به لبنان پناهنده شده بودند و در وضعیت بدی بسر می بردند ایفا کند. از این رو کنگره جهانی یهود به پاس خدمات ارزنده ای که جمشید کشفی در سطح بین المللی انجام داده بود نام او را در لیست، ده تن از شخصیت های برگزیده یهودی جهان قرار داد.
او در سال 1970 طی مسافرتی که به ایالات متحده آمریکا داشت، دیدار و ملاقاتی خصوصی با لیندون جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا انجام داد. او طی این ملاقات حامل پیام و هدیه ای (یک تخته قالی نفیس مزین به تصاویر لیندون جانسون) از طرف محمدرضا شاه بود که در استحکام بخشیدن روابط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در واقع پیام آور صلح و دوستی بین دو ملت ایران و آمریکا بود، نقش مهمی را ایفا نمود. ضمناً طی ملاقاتی که باروسای سازمان های خیریه به ویژه سازمان جوینت انجام داد، توانست نظر این سازمان را در راستای کمک های بیشتر به مراکز فرهنگی و بهداشتی مستمدان یهودی در ایران جلب نماید.
پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، جمشید کشفی به جهت فعالیت های سیاسی و ارتباط با دربار پهلوی، اجباراً او هم وطنش را ترک نمود و به ایالات متحده آمریکا مهاجرت نمود و در شهر لس آنجلس اقامت گزید تا دوران بازنشستگی را در کنار خانواده اش بگذراند . دیری نپایید که او فعالیت های اجتماعی خود را در کنار دیگر همکیشانش از سر گرفت نخست با تلاش و همکاری که با حاخام یدیدیا شوفظ انجام داد، موفق گردید اولین کنیسای نصح ایسرائل در شهر سانتامونیکا را تأسیس کند و به عنوان یکی از بنیانگذاران این مجتمع فرهنگی مدتی را هم به عنوان رئیس شورای کنیسا نصح انتخاب و به فعالیت پرداخت.
جمشید کشفی علاوه بر آنکه طی سالیان عمر پرثمرش به عنوان رجلی شاخص در جامعه و شخصیتی خدمتگزار در زمینه های مختلف اجتماعی شناخته شده بود ، در زمره بزرگان ادب و اندیشه جامعه کلیمی هم محسوب می شد. او شیفته ادبیات پربار ایران و آثار سخن دانانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و مولانا بود و از عنفوان جوانی هرازگاهی به مطالعه اشعار عارفانه این شعرای صاحب نام می پرداخت. بعدها مطالعاتی را در سبک و شیوه شاعران بزرگ یهودی قرون وسطی ایران چون شاهین، عمرانی و تنی چند دیگر از شعرا آغاز نمود. جمشید کشفی به جهت آنکه مطالعات مذهبی در زبان عبری داشت، متوجه شد اکثر نیایش ها، تفیلاها و استغاثه ها بدرگاه الهی بصورت شعر تنظیم شده اند و در زبان عبری دارای ریتم شعر می باشند و از این رو تصمیم گرفت (طی اقامتش در لس آنجلس) اکثر نیایش ها را با حفظ امانت ترجمه و به اشعار فارسی تنظیم نماید. تسلط و عمق درک او در ادبیات پارسی و عبری، احساسات لطیف توأم با اندیشه های عرفانی از یک سو و نیز ذوق سرشار و قریحه ذاتی، همچنین عشق به یهودیت و تاریخ و فرهنگ ایران، او را بر آن داشت تا سروده های خویش را پس از سال ها تلاش و کوشش در مجموعه ای (از برگردان تفیلاها (نمازها) و استغاثه ها از زبان عبری به فارسی ) در قالب کتابی با نام (رهنمای سعادت) در پاییز 1986 میلادی در لس آنجلس به چاپ رساند جمشید کشفی با نشر اثری عارفانه و در خور تحسین، نام خود را در زمره ادیبان جامعه کلیمی به ثبت رساند.
جمشید کشفی در بهار 1366 خورشیدی (1988 میلادی) پس از دو سال مبارزه با بیماری سرطان ریه در هفتاد و پنج سالگی، دارفانی را وداع گفت.