الیأس مشعل در سال 1305 خورشید ( 1926 میلادى) در یک خانواده یهودی متدین درشهر کوچک رفسنجان دیده بر جهان گشود . پدرش “حییم مشعل” از تجار خوشنام بازار بود .
الیاس تحصیلات ابتدائی را در مدرسه هدایت به پایان رسانید و بلافاصله نزد پدرش در بازار مشغول بکار گردید .
الیاس مشعل در خانواده ای رشد نمود که کتاب و کتاب خوانی از دلمشغولیات مهم آنان بشمار می رفت و یقنینا او بیش از دیگر اعضای خانواده (هفت خواهر و شش برادر) از نوجوانی با عشقی سرشار به کتاب و مطالعه مستعمرعلاقه نشان داد و بیشتر أوقاتش را صرف مطاله اشعار شعرای نامی ایران و ادبیات فارسی می کرد .
در سال 1328 خورشیدی الیاس مشعل با دختری اهل کرمان “صبى دخت” از خانواده صبی، آشنا شد و با مهرى عمیق با وى پیوند زناشوئى بست، پیوندى که در تمام باقى عمر هر دو به آن وفادار ماندند و به کمک یکدیگر خانواده اى سعادتمند در آرامش کامل ساختند، حاصل این ازدواج یک دختر (فرشته) و دو پسر (سعید و سیامک) بود . با گذر سالها، هر سه فرزند الیاس مشعل به تکمیل تحصیلات عالی نائل آمدند
الیاس جوان و پر شور(پس از ازدواج) تحت تاثیر شرایط آن دوران پس از شکل گیری حزب توده ایران در رفسنجان به این حزب پیوست و فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود را ابتدا با پخش شب نامه های آغاز نمود، سپس جذب رده بالاتر حزب شد وبه فعالیت های سیاسی (مارکسیستی) با جدیت ادامه داد . دیری نپائید که تشکیلات حزب توده در رفسنجان لو رفت و اعضای آن متواری و تحت تعقیب قرار گرفتند . الیاس مشعل به همراه دو برادرش که به تبعت از او به عضویت حزب در آمده بودند، اجبارا راهی تهران شدند، تا گرفتار مامورین حکومتی نشوند .
در تهران دوستان توده ای موقتا به آنها پناه دادند، سپس با حکمی که از طرف دولت انتشار یافت، مورد عفو قرار گرفتند . از آن به بعد الیاس مشعل، دست از فعالیت های سیاسی کشید و به زندگی عادی خود بازگشت . دیری نپائید همسر و دخترش (فرشته) به او در تهران ملحق شدند ضمن آنکه الیاس مشعل در یک دفتر وکالت بعنوان دستیار وکیل استخدام و مشغول بکار شده بود . او پس از مدتی برای بدست آوردن شغل بهتر، شروع به فراگیری فن حسابداری نمود و تا هنگام بازنشستگی به طور رسمی به حرفه حسابداری مشغول بود .
الیاس مشعل فعالیت های فرهنگی خود را ابتدا با داستان نویسی (داستان های کوتاه) و نیز سرودن شعر آغاز نمود او عضو انجمن خوشویسان بود و اغلب اشعار خود را با خطی خوش به شیوه نستعلیق می نوشت و چون دارای طبع شعری لطیفی بود، اغلب سروده هایش موزون و مقفا جلوه می نمود . بعدها شعر نو با قافیه موزون را هم بکار های خود افزود .
او با گذشت زمان به انجمن های ادبی راه یافت و برای کسب تجربیاتی نوین با فرهیختگان فرهنگی و ادیبان شعر و ادب فارسی ارتباط برقرار نمود . او با استاد “عبدالئه طالع همدانی” آشنا شد و از محضر این شاعر ملی کلیمی فیض فراوانی برد ، و با مطاله مستمعر وپیگیری بدانجا رسید که خود نویسنده ای چیره دست و شاعری توان شد .
استعداد و خلاقیت الیاس در خلق آثارش به ویژه در سبک داستان نویسی از همان آغاز.بسیار چشمگیر و قابل تحسین بود، او بعدها بیشتر مطالعات ادبی خود را در راستای نویسندگان و ادیبان مطرح جهان متمرکز نمود علاقه و مطالعه به آثار ادیبان ایران هم از این امرمستثنی نبود،به ویژه علاقه به شعرا و نویسندگان معاصر صاحب نام چون :سیمین دانشور، صادق هدایت و فروغ فرخزاد، که در فن نگارش وی بی تأثیر نبوده است.
الیأس مشعل پس از انقلاب اسلامی مطالعات خود را بیشتر معطوف به سروده های عرفانی ، متنون فلسفی، حکمت، فلاسفه جهان و تاریخ ادیان توحیدی نمود . او برای کسب آسایش دنیوی و انتقال آرامش روحی به خانواده اش، به یادگیرى فلسفه هندو، یًوگا و مدیتیشن روی آورد، نیز براى کنترل قدرت فکر دوره اى از کلاس هاى هیپنوتراپى را نزد دکتر کالوک گذرانید و تا مرز استادی در این رشته پیشرفت نمود . او عاشق هنر و آموختن کارهای هنری بود ، از این رو هنر های فروانی آموخت، هنر های دستی، نجاری، عکاسی و خطاطی را به کمال در چنته داشت و با وجود سختی هایی که در زندگی کشیده بود حتی یک لحظه نیز از یادگیری و به ثمر رساندن آنچه آموخته بود دست برنداشت .
الیاس مشعل در سال 1989 میلادى تن به مهاجرت نا خواسته داد، زادگاه خویش را برای همیشه ترک کرد و به خانواده خود (همسر و فرزندانش) در لوس أنجلس پیوست ، او پس از سرو سامان گرفتن درغربت، اوایل بطور نیمه وقت کارهای حسابداری دوستان و آشنایان را انجام می داد . رفته رفته با سپری شدن دوران بازنشستگی ترجیح داد بیشتر وقت خود را صرف نویسندگی و شعر سرودن کند، نیز همچنین کامل کردن نوشته های که از گذشته دور نا تمام گذاشته بود .
الیاس مشعل در سال 1994 میلادی مبتلا به بیمارى ناعلاج “سرطان” شد . او پس از ده سال مبارزه طولانی، در سال 2004 میلادی در سن 79سالگی دار فانی را وداع گفت و به سراى باقى شتافت .
از شادروان مشعل گنجینه اى گرانبها شامل نوشته ها، إشعار و خطاطى قابل تحسین به جاى مانده است. او سروده های خود را با خطی زیبا و با سلیقه ای خاص یادداشت می نمود . با وجود آنکه سالها می سرود و می نوشت اما هرگز تمایلی برای چاپ آثار خود نشان نمی داد، گویی موضوعی رازگونه وی را از این امر باز می داشت . رازی که حتی بعد از فوتش هم فاش نشد .
بعد از فوت الیاس مشعل، با همت فرزندانش بیشتر سروده ها و نوشته های او (آثار منتشر نشده) جمع آوری و ویرایش گردید و در سال 2019 میلادی بخشی از اشعارش در قالب کتابی تحت عنوان « آیینه شکسته » و یک کتاب داستان با نام «جای پای عشق» ( که در تهران در سال 1350 آنرا نوشته بود) و سه مجلد دیگر مشتمل بر داستانهای کوتاه تحت عناوین «طلبکار» (نوشته شده در تهران در سال 1367خورشیدی) ، «عشق های بازاری» ( نوشته شده در لس آنجلس در سال 1991 میلادی ) و «در بستر زمان» (نوشته شده در لس آنجلس در سال 1999 میلادی ) را در لس آنجلس منتشر و طی مراسمی در دانشگاه ( UCLA) با حضور جمعی از فرهیختگان، اساتید فرهنگی و علاقمندان به شعر و ادب ایران ارائه گردید. ضمن آنکه اعضای خانواده در نظر دارند، متنون و دست نوشته های بجا مانده از الیاس مشعل را آماده و به زیر چاپ ببرند.
سروده ای از الیاس مشعل
فنا
حیف از این دانش و بینش که ره خاک گرفت
شرم از این شیوه نگین که چه بی باک گرفت
سوز دل، اشک مرا خونین کرد
جور این دهر دلم چرکین کرد
خانواده الیاس مشعل – از سمت راست : فرشته، الیاس، سیامک،
مژگان، صبی دخت و سعید لس آنجلس سال 2000 میلادی