منطقه سر چال، محوطه کوچه هفت کنیسا که بخشی از آن به پار ک مبدل شده
دهه 1340 خورشیدی، تراکم جمعیت در اطراف میدان سرچال به اوج خود رسیده بود. رفته رفته این احساس بوجود آمد، که می بایست به خیابان های بالای شهر (تهران) کوچ نمود. تمرکز کلیمیان در این منطقه (بخش 9 تهران) محدود شده بود از شمال به خیابان چراغ برق (سرچشمه)، از جنوب به خیابان بوذر جمهوری، از شرق به امامزاده یحیی و از غرب به بازار پامنار بود.
محله عودلاجان با قدمتی دیرینه به ویژه در دوران قاجاریه، محل زندگی صاحب منصبان و اعیان و اشراف به شمار می رفت. یقیناً کوچه هفت کنیسا در قلب عودلاجان (میدان سرچال) از اولین نقاط تمرکز یهودیان در این محله به شمار می رفته است. در این کوچه باریک و مارپیچ حدوداً 35 خانوار سکونت داشتند و یکی از شاخص های مهم آن وجود هفت کنیسا بود.
اغلب خانه ها چندین اطاق داشت و هر یک اطاق و یا دو اطاق در اجاره یک مستأجر بود مستأجرهایی که بیشترشان عیالوار بودند. از طلوع آفتاب تا غروب، بچه ها در کوچه ها پرسه می زدند، سر و صدای آنان در حیاط خانه ها در کوچه پس کوچه ها لحظه ای قطع نمی شد حتی در تابستان های گرم که مردها و زنها پس از صرف نهار، ساعتی را در خواب نیمروزی بسر می بردند . همه همسایه های با هم در ارتباط بودند و بیشتر خانه ها مجاور هم، توسط یک درب بهم راه داشت، صبح ها مردها برای کسب روزی راهی دکان های خود می شدند و خانم ها برای خرید مایحتاج روزانه زنبیلی به دست می گرفتند و چادر بسر بسوی سبزی فروشی، بقالی و یا قصابی می رفتند . اغلب در مسیرشان به خانه همسایه ها سر می زدند و پس از احوال پرسی می پرسیدن که اگر چیزی لازم دارند(سبزی، میوه و …) برای آنها بخرند.
اول کوچه هفت کنیسا سمت چپ، خانه ای بود با بیرونی و اندرونی، صاحب آن ابراهام شائول، شخصی شیک پوش و خوش برخورد با خصوصیات خاص بود که اغلب کت و شلوار سفید رنگی به تن داشت و به قول معروف یک جنتلمن به حساب می آمد.
خانه ابراهام شائول یکی از بزرگترین و شلوغ ترین خانه های این کوچه بود. در مجاورت این خانه قدری جلوتر، اولین کنیسا به نام کنیسای خاله بود ، از چند هفته قبل از شروع ایام پسح پختن مصا در این کنیسا انجام می گرفت پیچیدن بوی مصای تنوری در فضای کوچه هفت کنیسا، خبر از آمدن موعدنیسان را می داد.
قدری آنطرف تر منزل رحیم لاوی معروف به رحیم بقال بود. او پنیر کاشر درست می کرد و در بقالی خودش به فروش می رساند. در کوچه هفت کنیسا چند کوچه بن بست دیگر هم بود، اولین کوچه دست راست کنیسای یوسف شیرازی بود که اغلب شیرازی ها به این کنیسا می آمدند، متولی آن یعقوب صفا، مردی بود بزله گو و خندان و همیشه مشغول شیراوزیمبرا خواندن بود.
بعد از کنیسای شیرازی ها خانه ای بود متعلق به «سبیا ابرام داودی» یکی از میوه فروشان میدان سرچال بود. بعد از خانه سبیا خانم کنیسای حاجی بخشی بود که یقیناً از بهترین کنیساهای این کوچه به شمار می رفت مقابل کنیسای حاجی بخشی خانه ما بود، پدرم عزیز سینای در بازار کهنه فروش ها به تعمیر و فروش ادوات و آلات موسیقی اشتغال داشت.
مجاور این خانه، خانه ای بود بزرگتر متعلق به حاجی یوسف، او از معتمدین محله به شمار می رفت. مردی بود خیرخواه و متدین که هر ساله هنگام موعد سوکا در حیاط خانه ای سوکای بزرگ با تزئیناتی زیبا از انواع میوه ها که بر سقف آویزان بود،درست می نمود. اهل محل و حتی دیگران از دور و نزدیک به خانه حاجی یوسف می آمدند و با گفتن براخای سوکا در انجام میتصوای موعد سوکا شرکت
می نمودند .
از دیگر مستأجرین این خانه، ملا یهودا و پسرانش بودند، او یکی از روحانیون شناخته شده میدان سرچال بود، سمت چپ میدان در دکانی محقر به حرفه شیحطای پرندگان اشتغال داشت. روزهای جمعه و موعدیم به ویژه برای کپاروت کیپور مراجعین جهت شیحطا، مدت بیشتری را می بایست در انتظار رسیدن نوبت بمانند.
جنب خانه حاجی یوسف، خانه الیعاز چادر دوز بود و مقابل آن چهارمین کنیسا، کنیسای یزدی ها بود که اغلب همکیشان یزدی به این کنیسا می آمدند. قدری پایین تر در امتداد کوچه هفت کنیسا ، دو انشعاب دیگر شکل گرفته بود سمت چپ منتهی می شد به یک حیاط نسبتاً بزرگ که در محوطه آن سه کنیسا وجود داشت، کنیسای کاشی ها و کنیسای دماوندی ها و هفتمین کنیسا، معروف به کنیسای مخلوط، که معمولاً کردها و کرمانشاهی ها و نیز همچنین همکیشان دیگر شهرها به این کنیسا می آمدند به عبارتی به طبقه خاصی تعلق نداشت. ضمن آنکه هر کدام از این کنیساها مراسم تفیلا را بصورت سنتی انجام می دادند .
روبروی این حیاط، خانه صاحب جان و مجاور آن خانه ی یوسف شیخی قرار داشت. روبروی کنیسای یزدی های انشعاب دیگری هم بود که منتهی به دو خانه دیگر می شد، اولین خانه متعلق به دینا خانم آشپر بود که در کار طبخ غذا بسیار متبحر و کار آمد بود . و هنگام برگزاری جشن ها اعم از عروسی و نامزدی، اغلب دینا خانم مسئولیت آشپزی را بعهده می گرفت.
در منتهی الیه کوچه خانه ای بود نسبتاً بزرگ با اندرونی و بیرونی متعلق به عزیز دماوندی (سعدیان) از کاسب های شاخص عودلاجان که به فروش پارچه و یا بعبارتی بزازی اشتغال داشت. او معمولاً هفته ای یکبار، توپ های کوچک و بزرگ و رنگارنگ پارچه ها را برخورجین اسب زرد رنگی که به خودش تعلق داشت قرار می داد و به عنوان فروشنده دوره گرد به دهات اطراف تهران می رفت.
قدری جلوتر سمت راست و در امتداد کنیسای یزدی ها، مئیر عرق فروش بود و در انتهای کوچه خانه ای دیگر متعلق به عبداله پشمک بود. ظاهراً معروفیت وی به این نام به دلیل داشتن موهای پرپشت و کاملاً سفید رنگ بود.
محله سرچال به ویژه کوچه هفت کنیسا در بعد از ظهرهای جمعه، میرفت تا رنگ دیگری بخود گیرد. اهالی محل قبل از ظهر به جهت فرارسیدن شبات و آمدن همکیشان به کنیساها دست به کار آب و جارو خانه ها می شدند و سراسر کوچه و در دیوارها را تمیز و پاک می کردند گویی تحول بزرگی در پیش است سپس با بغچه ای راهی حمام می شدند.
قبل از غروب زن و مرد، کوچک و بزرگ با لباس های تمیز و مرتب برای انجام مراسم شبات راهی کنیساها می شدند. بوی غذا از هر خانه به مشام می رسید گویی در همه خانه ها ضیافت برپا است .
نوای شیروازیمرا با لهجه های متفاوت از بیشتر خانه ها شنیده می شد اغلب چراغ خانه ها تا دیروقت روشن بود و خبر از یک شب متفاوت را می داد و به نوعی شب شبات را می شد حس کرد .
برگرفته از خاطرات : سعید سینائی
منطقه سر چال، محوطه کوچه هفت کنیسا که بخشی از آن به پار ک مبدل شده
کوچه هفت کنیسا و یکی از کنیسا های بجا مانده که به خانه ی مسکونی مبدل شده است.
از چند روز قبل از کیپور تمام کنیساها نظافت کاری می شد، تمام قالی ها شسته می شد و اغلب کنیسا ها را رنگ می کردند و هر چیز در جای مخصوص خود جای داشت بطوریکه شب کیپور با نور شمع ها و چراغ ها جلوه ی مخصوص داشت مخصوصا اینکه هر کس از کوچک و بزرگ زن یا مرد سعی می کرد تمیز ترین لباس خود را بپوشد بطور خلاصه جلوه ی شب کیپور در کنیساها جلوه ی دیگری بود.
ضلع غربی محله کوی هفت کنیسا
در حدود بیست کنیسای بزرگ و کوچک در همان محدوده کوچک عودلاجان به چشم می خورد. در فاصله بین سر چال و منزل ما یک کنیسا به نام کنیسای حکیم وجود داشت که در این کنیسا یک اطاق در ضلع شرقی قرارداشت در این اطاق میرزا آقای فالگیر (پدر جمشید کشفی) مشغول فالگیری بود و اطاق او همیشه پر از مشتری های مسلمان و ارمنی و حتی اروپائی بود که برای فالگیری به او مراجعه می کردند و زیر این اطاق یک آب انبار بودکه متاسفانه زیاد هم بزرگ نبود پاشیر گودی داشت که همیشه هم پله های آن لیز بود و آنهایی که در خانه آب انبار نداشتند از این آب انبار و پاشیر آن استفاده می کردند.
درب ورودی کنیسا (سابق)
سر در کنیسای سابق واقع در کوچه هفت کنیسا
از یک هفته قبل از کیپور تمام خانواده های یهودی تهران مشغول خریدن مرغ و جوجه می شدند تا شب قبل از کیپور به تعداد نفرات هر خانواده این کار انجام می شد. در این کار سعی می کردند به تعداد پسر در خانواده جوجه خروس و به تعداد دخترها جوجه مرغ بخرند و البته برای خود پدر و مادر هم مرغ و خروس بزرگ خریده می شد و شب قبل از کیپور آنها را قربانی می کردند.
نقشه تقریبی محدوده کوچه هفت کنیسا و اسامی تعدادی از ساکنین آن در دهه 1330 خورشیدی
ترسیم سعید سینائی
همچنین ببینید فیلم مستند کوتاه«گذری از کوچه بزازها»