علمای یهود بر این باورند ، عصر طلایی ( قرن دوازدهم میلادی ) در اسپانیا با ظهور و فعالیت بزرگترین عالم ربانی یهودی ، یعنی هاراو مشه بن مایمون (هارامبام) متحول گردید بر سنگ مزار این فیلسوف عالیقدر ، چنین حک نموده اند .
« از حضرت موسی تا موسی مایمون هرگز کسی مانند موسی نبود » به عبارتی از زمان حضور حضرت موسی تا دوران طلایی اسپانیا کسی به اندازه موسی ابن مایمون به توراه و تاریخ و فرهنگ یهود خدمت نکرده است .
مشه بن مایموند در بعدازظهر آدینه عید پسح (فطیر) در سال 1135 میلادی در شهر کوردوبا (قرطبه) اسپانیا در یک خانواده ثروتمند و مذهبی چشم به جهان گشود . طبق اسنادی که اغلبشان دستخط خودش (هارامبام) می باشد ، بسیاری از اجدادشان از ربانیم و دانشمندان مشهوردر عصر خود بوده اند . پدرش ” مایمون ” از علمای دینی و شاگرد دانشمند بزرگ “ربی یوسف میگاش ” بود .
موسی بن مایمون همراه با برادرش ” داوید ” و خواهرش ” میرمام ” ، اصول فقه و شریعت یهود نیز تنخ را در مکتب پدرشان آموزش دیدند اما علاقه و استعداد مشه بن مایموند در مقایسه با برادر و خواهرش بسیار فراتر بود او بر زبانهای عبری، عربی و اسپانیولی تسلط کامل داشت و طی سالها در فراگیری بی وقفه کتاب های تنخ و تلمود ، نیز همچنین حافظه عجیب اوکه مانند فرهنگ نامه ای همه مطالب علوم و فلسفه را در خود حفظ میکرد اعجاب انگیز و قابل تحسین بود و باعث گردید او را در تکمیل شناخت قوانین یهودیت به ویژه در جوانی موفق و سرآمد کند .
یهودی سرگردان
مایموند یکی از محدود شخصیت هایی بود که در مقطع قرون سیاه (وسطای) به شکوفائی اندیشید . او آشوب های جنگ های صلیبی را تجربه کرده بود ، خطرات سفرهای متعدد دریایی را پشت سر گذاشت . در دربار اشرافی صدرالدین ایوبی به عنوان پزشکی حاذق سالها خدمت نمود . در مباحثات و مشاجره ربانوت در تدوین قوانین (هلاخا) حضوری فعال داشت . نیز همچنین همزمان شاهد کشور گشائی اعراب از بابل تا شمال آفریقا و اسپانیا بود . ضمن آنکه از یک سو مسیحیت نتوانست در اروپا فضای صلح آمیز لازم را برای رشد مذهب یهودیت فراهم کند و از سوی دیگر قوانین اسلامی با قدرت گرفتن متعصبین اسلامی روز بروز عرصه را بر یهودیان تنگ تر می کرد .
موسی ابن مایمون سیزده سال بیش نداشت ، گروهی از اعراب به نام « الموحدین » از شمال آفریقا به قرطبه (کردوا) هجوم آوردند و با اعراب حاکم بر اسپانیا که « مور » خوانده می شدند و تفاوت فاحشی داشتند درگیر شدند . آنها مدعی بودند ، مسلمانان واقعی هستند که به حضرت محمد ایمان دارند و دیگر مسلمانان منجمله « موری های » اسپانیا غیر مسلمان و کافر هستند . شعار جنگی الموحدین این جمله بود ( یا اسلام بیاورید و یا با شمشیر روبرو شوید ) . پس از فتح کامل « کوردوبا » در سال 1148 میلادی به دست گروه الموحدین خانواده بن مایمون به همراه جمع کثیری از شهروندان یهودی از شهری به شهر دیگر کوچ می نمودند ، اما سرانجام (یهودیان سرگردان) در شمال آفریقا در شهر « فاس » اقامت نمودند . مایموند فعالیت های نوشتاری خود را در 23 سالگی ، طی دوران آوارگی در شهرهای شمال آفریقا ارائه نمود . او نخستین کتاب خود را در باب « گاه شماری یهودی » به نگارش درآورد . سپس شروع به نوشتن تفسیری بر میشنا کرد ، نیز یادداشت های چند جانبه ای بر چند مبحث تلمود و هاگادا انجام داد ، رساله های کوتاه در منطق و نیز یک مجموعه احکام شرعی تألیف کرد . ضمن آنکه در « فاس » در مکتب ” یهودا کوهن بن سوسان ” به کسب علوم دینی و دانش توراه مشغول شد و به موازات آن کار بر روی تفسیرش برمیشنا و نیز دیگر طرح های تحقیقاتی گسترده اش را دنبال نمود . مایموند پس از کشته شدن استادش « فاس » را ترک گفت و به « عکا » گریخت . پس از چند ماه اقامت به همراه خانواده اش از طریق اورشلیم و بندر اسکندریه رهسپار مصر گردید و در شهر فسطاط مستقر گردید .
موسی ابن مایمون طی 15 سال سرگردانی در شهرهای مختلف اسپانیا ، شمال آفریقا و خاورمیانه ، با وجود مشکلات فراوان دائم مشغول مطالعه و نوشتن کتاب بود . دانش او در زمینه های پزشکی ، فلسفه و علوم دینی به حد تحسین برانگیزی توسعه پیدا نمود . شهرت اونه تنها به عنوان یک مرجع دینی بلکه به عنوان یک فیلسوف و پزشکی دانا شناخته شده بود .
دلجوئی هارامبام از همکیشانش
هنگامیکه اعراب حاکم بر اسپانیا ، یهودیان آن سرزمین را مورد ظلم و ستم قرار داده و اصرار داشتند که آنها به اسلام روی آورند . ” هارامبام ” رساله ای به صورت نامه سرگشاده معروف به (ایگرت هشما ) برای همکیشان یهودی خود در اسپانیا راجع به فشار برای تغییر مذهب نوشت ، او از آنها خواست ایمان خود را قوی نگاه دارند ، فشارها را تحمل کنند و در باطن ونهان خویش به یهودیت و دین آن پایبند و وفادار باقی بمانند . با وجود مشغله فراوان مشه بن مایموند هرگز سئوالی را بدون پاسخ نمی گذاشت به ویژه سئوالات مذهبی راجع به قوانین و مسائل آن ، اگر چه فرصت مصاحبه برای همگان وجود نداشت ونمی توانست وقت ملاقات به همه متقاضیان بدهد .
یکی دیگر از مهمترین نامه ها ، نامه ای از جانب یهودیان یمن بود . که در آن دوران تحت سلطه قبیله عرب الموحدین بودند ، که هرازگاهی با پرسش هایی که از یهودیان درباره قوانین مذهبی یهود مطرح می نمودند باعث رنجش و آزار آنان می شدند . هارامبام در پاسخ به آن ها طی نامه ای مهرآمیز از آنها خواست در مقابل ناملایمات زندگی مقاومت کنند و با قدرت ، ایمان خود را حفظ کنند . او اضافه نمود هر فرد یهودی موظف است سنت های دینی قوم خود را حفظ کند و با توجه به شرایط و احوال اجتماع ( تقیه ) را برای آنان مجاز دانست .
انعکاس نامه هارامبام قوت قلبی بود برای یهودیان یمن و به حدی آنها را تحت تأثیر قرار داد که صدها نسخه از آن را رونویسی نمودند و میان اکثر یهودیان یمن پخش گردید . یهودیان یمن ضمن سپاسگزاری و قدردانی ، نام هارامبام را در تفیلای (قدیش) روزانه ذکر می نمودند . هارامبام پس از فوت پدرش تحت حمایت مالی برادرش داوید که در زمینه تجارت جواهرات و سنگ های قیمتی فعال بود قرار گرفت و کماکان ضمن رهبری جامعه یهودی بیشتر وقت خود را به کارهای نوشتاری مشغول بود . مطالعات هارامبام منحصر به آثار یهودی نبود ، او علاوه بر مطالعه آثار فیلسوفان یونانی ، نیز آثار فلاسفه اسلامی را مورد پژوهش و کندوکاو قرار داده بود . بیشتر آثار نوشتاری وی به زبان عربی نوشته شده . البته در بین نوشته های کتاب « الحائرین » را به زبان عربی و خط عبری نگاشته است ، نیز کتاب میشنا توراه را به زبان عبری نوشته است . بن مایموند به عقاید ارسطو احترام می گذاشت و او را برتر از همه فلاسفه گذشته می دانست . این فیلسوف یونانی رساله هائی در باب منطق نوشته است که مفهوم آن درک دنیا می باشد . موسی ابن مایمون با شناخت و درک یگانه اش از قوانین و رسوم یهودیت ، منطق ارسطو را با افکار مذهبی همراه گردانید . او تأکید می کرد که تخیلات شخصی می تواند برای آزادی اندیشه و روان از قید تصورات بکار برده شود و سرانجام به نبوت الهی بیانجامد .
شرح و تفسیری برمیشنا
در سال 1168 میلادی ، هنگامی که مایموند 33 ساله بود کتاب ” شرح و تفسیری برمیشنا ” (پیروش همیشنایوت) را به زبان عربی به اتمام رسانید ، ضمن آنکه او بیش از ده سال از عمرش را صرف این کتاب نمود ، ناگفته نماند بسیاری از یهودیان در آن دوران مشتاق به یادگیری قوانین توراه بودند ، اما یا وقت و اطلاعات کافی برای فراگیری آن نداشتند و یا کاملاً فاقد سواد عبری بودند . و همین امر باعث گردید در این کتاب او بسیاری از مباحثات مفصل میشنا را حذف نمود و فقط بر مطالب مستند دینی پرداخت ، ضمن آنکه بعضی از موضوعات را از طریق فیزیک و ریاضی تجزیه و تحلیل نمود .تا از این طریق بسیاری از یهودیان به مرور به اصول و معتقدات دینی خود واقف شوند . موسی ابن مایموند برای اولین بار صورتی از سیزده اصل ایمان در یهودیت را در مقدمه ی رساله سهندرین برگرفته از تلمود به عنوان ارکان دین یهود ارائه نمود . و با وجود مخالفت ها ، طی مدت کوتاهی مورد قبول کلیه یهودیان جهان قرار گرفت .
مشه بن مایموند در اوایل چهل سالگی ، برادرش ” داوید ” در یک مسافرت دریایی در «اقیانوس هند » غریق شد . و این ضربه هولناکی برای وی محسوب می شد و هرگز برادرش داوید را فراموش نکرد .او در تمام بقیه عمرش سوگوار جدائی از خانه پدرش (کوردوبا) و مرگ برادرش داوید بود . تأثیر مرگ برادرش باعث گردید که به حرفه طبابت روی آورد و در فسطاط به عنوان پزشک مخصوص ” سلطان صلاح الدین ایوبی ” و وزیرش « افضل علی » پذیرفته شد . هارامبام قدرت سیاسی خود را به عنوان یک رهبر ، یک قاضی و یک طبیب که مورد تحسین همگان بود ، از راه زحمات شبانه روزی و خدمت به جامعه و نیز همچنین در ارتباط با طبقه اشراف بدست آورد و تا پایان عمر به عنوان یک شخصیت شاخص و فرهیخته باقی ماند و به جهت حسن شهرتش در جنگ های صلیبی ، وی ریچارد شیردل را نیز تحت مداوا قرار داده بود . نیز همچنین این مسئولیت پذیری هارامبام نسبت به مردم ، نیز بحث انگیزی روز افزون وی در ارتباط با قوانین کتاب مقدس باعث گردید کتابی تحت عنوان « راهنمایی در مورد مبهمات » را به زبان عربی به نگارش درآورد . اگر چه این موضوع برای مردم عادی زیاد قابل فهم نبود .
” هاراو مشه بن مایموند ” بر این باور بود فهم ساده از قانون یهودیت ، کسی را به خداوند نزدیک نمی کند ، مگر با کمک علم کبالا (علم ماوراءالطبیعه) نیز همچنین او معتقد بود ، در صورتی ماشیع ظهور خواهد نمود که انسان دارای دانش عالی شود . او از اینکه در سالها شوربختی ناشی از قرون وسطی بعضی از مردم با پیشگوئی خبر از آمدن ماشیح در سالهای 1200 میلادی را می دادند شوکه شده بود . زیرا او تأکید کرده بود برای آمدن ماشیح ، برای این لحظه عالی مردم باید ایمان داشته باشند و ایمان تنها از راه اندیشه دست یافتنی است . ناگفته نماند در سالهای آخر 11 میلادی صلاح الدین ایوبی « اورشلیم » را از چنگال غارتگران صلیبی آزاد نمود ، آرامشی که در زمان استیلای مسیحیان وجود نداشت به « اورشلیم » بازگردانید .
میشنه توراه
دوازده سال پس از انتشار تفسیر میشنا و به جهت سئوالات فراوانی که طی این مدت از هارامبام پرسیده می شد . وی را برآن داشت (در سن 45 سالگی) تا کتاب دیگری تحت عنوان
« میشنه توراه » (هیاد هچزاقا) در چهارده جلد به نگارش درآورد. کلمات « میشنه توراه » به معنای تکرار و مرور متون توراه می باشد . او ابتدا تمامی هلاخاها (قوانین) مربوط به یک موضوع را از بخش های مختلف میشنا و تلمود بطور واضح و ساده بدون ذکر مباحثات و گفتگوها که در میشنا و تلمود به نام اگادا آمده جدا و جمع آوری نمود سپس هر بخش را به طریق صحیح و علمی بطور منظم تدوین نمود . اگر چه دغدغه های هارامبام آن بود که سنت های یهودی نه روشی برای آموزش قوانین و نه توجهی به فلسفه کلاسیک دارد ، از این رو می کوشید که تفکرات یهودیت را از صافی فلسفه ارسطو بگذراند تا ثابت کند که ارزش (همان) انسانها کاملاً با دانش او برابر است، نیز او بر این باور بود که اندیشه یک پدیده اتفاقی نیست بلکه وجود و هستی ماست از این رو تأکید می کرد ، مجموعه دانش های ما و استدلال ذاتی ما ، ما را به یک تکامل مقدس و به خداوند واحد نزدیک می کند .
علمای یهود بر این باورند که بعد از ربی یهودا هناسی که میشنا را تدوین کرد کسی به اندازه هارمبام به تعالیم یهود نپرداخته است .
کتاب دلاله الحائرین (موره نووخیم)
در کتاب « دلاله الحائرین » هارامبام د اندیشه های متکلمان معتزلی و اشعری را مورد بررسی قرار داده و برخی از مسائلی که در این کتاب مطرح نموده به نوعی نشانگر تعمق وی در فلاسفه اسلامی می باشد . در این کتاب او سعی نموده تا قضات ظاهری بین توراه و عقل بشری را رفع کند . پس از انتشار کتاب دیگر موسی ابن میمون بنام « راهنمای گمگشتگان » (موره نووخیم) ، نیز مانند دیگر تألیفات مورد انتقاد قرار گرفت ، زیرا بعضی از علمای یهود عقیده داشتند که توراه و کلام خداوند نباید از مجرای درک شخصی انسان مورد مطالعه قرار گیرد ، آنها معتقد بودند که آنچه در توراه آمده باید بدون چون و چرا و بحث و ایراد پذیرفته شود . به عقیده مخالفین “هارامبام” در این کتاب بیش از حد آزادی فکری نشان داده است . در ضمن او راهنمای گمگشتگان را از این جهت به زبان عربی نوشت تا ملت های دیگر هم بتوانند فلسفه دین یهود را درک کنند
با این حال با گذشت زمان این بحث ها رفته رفته فرو نشست وکتاب موره نووخیم نیز مورد قبول کلیه یهودیان جهان قرار گرفت ، بطوریکه هارامبام را یکی از بزرگترین محققان توراه مقدس و فلسفه دین یهود به شمار می آورند . هارامبام در سال 1201 میلادی کتاب راهنمای گمگشتگان را به زبان عربی با نام دلالت الحائرین به پایان رسانید ، این کتاب بعدها توسط “ربی شموئل ابن تیبون”به زبان عبری برگردانیده شد و با نام « موره نووخیم » معرفی گردید ، این کتاب نشأت گرفته از پژوهشی کامل ، از آنچه دیگر فلاسفه بزرگ مسیحی و مسلمانان درباره خداوند ذکر نموده اند . اومی دانست که بین مذهب و فلسفه و یا به عبارتی بین عقل و ایمان تناقضی وجود ندارد ولی با مشاهده تناقضات بین علم فلسفه و معنای لفظی توراه در حیرت و سرگردانی به سر می برند .
هارامبام علی رغم عناد و حملات دشمنانش ، با کمال متانت و فروتنی و با عشق به تدریس ، نوشتن کتب های متعدد ورساله ، مداوای بیماران و خدمت به خدا و خلق خدا ، رسالتش را ادامه داد و هرگز از انتقاد دیگران خشمگین نشد . او بر این باور بود هر لحظه از زندگی که به او اعطا شده ، فرصتی است که اراده و خواست خداوند را به دیگر همنوعان خود بفهماند . نیک اندیشی او چون چراغی روشن و پر نوری بود که پرتو آن ، گوشه های تاریک معلومات انسانی را تحت الشعاع قرار دهد و نفوذ کند . هارامبام با تعمق در دریای بیکران تلمود ، توانست قوانین توراه شفاهی را به شیوه علمی تنظیم و تدوین کند و در اختیار همگان قرار دهد .
هارامبام در حیطه طبابت ، کتاب « شرح اسماء العقار » (شرح نام گیاهان طبی) تألیف نمود . او در این کتاب اسامی گیاهان دارویی را به زبان عربی ذکر نموده و در کنار آن نام های یونانی ، رومی ، اندلسی ، مغربی ، مصری ، سریانی ، و فارسی را با شرح توضیحات در مورد خاصیت ومورد استفاده در طب قدیم را مطرح نموده . تمامی آثار هارامبام ، امروز به اکثر زبانهای دنیا ترجمه و انتشار یافته است . البته در این راستای برخی از علمای یهود منجمله ” یهودا ابن ” و پسرش”شموئل” ترجمه بسیاری از کتب شاعران و نویسندگان بزرگ یهودی که اکثر تألیفاتشان به زبان عربی بوده را به عبری برگردانیده اند . از آن جمله آثار ” ابن گبیرول” ، “بحیهابن یوسف” ، ” ربی یهودا هلوی ” و هارامبام (هاراو موشه بن مایموند)
سیزده اصل ایمان
هارامبام ارکان دین یهود را بر طبق سیزده اصل ایمان در مقدمه رساله “سنهدرین” از تلمود به شرح زیر گنجانید .
1- من ایمان دارم که خداوند همه چیز را خلق کرده و در همه جا حاضر است و بر همه چیز نظارت کامل دارد .
2- من ایمان دارم که خداوند یگانه است .
3- من ایمان دارم که خداوند جسم ، شکل و صورت مادی ندارد .
4- من ایمان دارم که خداوند ازلی و ابدی است .
5- من ایمان دارم که به جز خداوند نباید موجود دیگری را پرستش کرد .
6- من ایمان دارم که خداوند از افکار درونی انسان ها اطلاع دارد .
7- من ایمان دارم که نبوت (حضرت موسی) حقیقت محض است .
8- من ایمان دارم که حضرت موسی بزرگترین پیامبر بنی اسرائیل است .
9- من ایمان دارم که خداوند ، تورات را به حضرت موسی عطا فرموده است .
10- من ایمان دارم که تورات ما هرگز تغییر نکرده و نخواهد کرد و چیزی جایگزین آن نخواهد شد .
11- من ایمان دارم که خداوند به نیکان پاداش می دهد و بدان را مجازات می کند .
12- من ایمان دارم که ماشیح (منجی موعود) عاقبت ظهور خواهد کرد .
13- من ایمان دارم که مردگان روزی زنده خواهند شد .
اصول فوق برای یهودیان آن دوران که از دین آئین یهودیت کم بهره بودند بسیار مثمر ثمر بود ، دیری نپائید که این اصول توسط کلیه یهودیان جهان پذیرفته شد . امروزه این سیزده اصل در کتب مذهبی یهودیان در کتاب های سیدور به عنوان سرود « بیگدل » در دعای عربیت شب های شبات و موعدیم خوانده می شود .
هارامبام در کنار اطلاعات عمیقی که از علم توراه کسب نموده بود ، در علم طب نیز بسیار متبحر بود . شهرت او به عنوان پزشک عالی مقام شناخته شده بود . نیز در مورد طبابت تألیفاتی را نوشته بود که در عصر خود مورد توجه بسیاری از پزشکان قرار گرفته بود .
هاراو مشه بن مایموند (هارامبام) در سال 1204 میلادی در سن 70 سالگی چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت ، پیکر وی را به سرزمین مقدس بردند و در شهر « طبریا » به خاک سپرده شد .
در شهر زادگاهش « کردوا » در اسپانیا خیابانی را به نام او نهادند ، نیز همچنین در مراکش و بسیاری دیگر از کشورهای جهان مراکز فرهنگی و آموزشی بسیاری را به نام این شخصیت فرهیخته « هارامبام » نامگذاری نموده اند .
پس از رحلت این اسطوره دینی ، نه تنها راهش ادامه پیدا نمود ، بلکه دیری نپائید که تحولی عظیم در تاریخ و فرهنگ یهودیان شکل گرفت ، بسیاری از علمای یهود به نوعی در راستای اهداف فرهنگی هارامبام گام های موثری در احیاء زبان عبری برداشتند . بسیاری از کتب و متون دینی که به زبانهای عربی و لاتین نگارش شده بود ، به عبری برگردانیده شد . نیز همچنین در همین راستای بسیاری از تألیفات علمی دیگر دانشمندان یهودی هم به عبری برگردانیده شد .
ناگفته نماند پسر ” هارامبام ” ابراهیم بن راهبام یکی از دانشمندان برجسته یهودی در قرن سیزدهم به شمار می رفت . او سالها به عنوان پزشکی حاذق در دربار ” ایوبیان ” به طبا بت اشتغال ورزید .
آثار تألیف شده توسط هارامبام :
دلاله الحائرین – راهنمای گمگشتگان – (موره نووخیم)
رساله شهادت
میشنا توراه – دست قوی – (هیاد هحزاقا)
سفر همیصفوت
تفسیر میشنا – (پیروش همیشنایوت)
مقاله فی سنه المنطق
کتاب شرح اسماء العقار – (شرح گیاهان دارویی)
گاه شماری یهودی
منابع مورد استفاده :
تاریخ و تاریخ سازان یوسف ستاره شناس
تصویر نقاشی شده مشه بن مایموند همراه با امضای خودش