تئودور هرتصل

تئودور هرتصل

تئودور هرتصل متفکر لیبرال، حقوقدان، روزنامه‌نگار، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و فعال سیاسی یهودی الاصل اتریشی بود که بنیان‌گذار صهیونیسم سیاسی شناخته می‌شود. او مردی شیک‌پوش و خوش‌برخورد بود. درباره او گفته شده که بسیار علاقمند به اپراهای واگنر و رفتن به کافه‌ها برای شنیدن خبرهای سیاسی بود.                                                                                                «تئودر بنیامین ضو هرتصل» فرزند دوم ژانت و یاکوب هرتصل در دوم ماه مه 1860 میلادی در یک خانواده یهودی متمول پا به عرصه وجود نهاد. با اینکه هرتصل در وین شهرت یافت ولی در بوداپست[1] متولد شد و رشد یافت. پدرش  تمام ثروتش را در آن ‌شهر به‌دست آورده و همانجا هم بیشترین آن را از دست داده بود. از این رو همواره تئودور را از کارهای تجاری بازمی داشت و او را به دست یافتن به اهداف ادبی تشویق کرد. مادرش که به زبان آلمانی، ادبیات و فرهنگ دلبستگی داشت، هرتصل را در اوج دوران روشنگری یهودیان اتریش، به راهی هدایت کرد که در تمام مدت زندگی چشم‌انداز و اهداف او را مشخص کرد.

پس از مرگ خواهر نوزده ساله‌اش پائولین بر اثر بیماری تیفوئید در هفتم فوریه 1878، هرتصل با پدر و مادرش به وین کوچ کردند. او با تشویق آن‌ها به فراگیری حقوق در دانشگاه مشغول شد و با سرعت خود را با محیط وین تطبیق داد. از هر جهت او در محیطی سکولار، رشد و تحصیل کرد و در سال 1884 مدرک دکترای حقوق خود را از دانشگاه وین دریافت کرد.                                                                                                       شهر وین آن‌ روزها برای پرورش یهودیان جوانی که برای زندگی و کار به آنجا می‌آمدند، بسیار مساعد بود. در همسایگی تئودر شخصیت‌هایی چون، آرتور شنی تسلر[2] و گوستاو مالر[3]، با وی در ارتباط بودند. اگرچه هرتصل در ابتدا هوادار سیاست نظامی و نزدیکی اتریش به آلمان بود (مانند فروید و مالر)، اما نخستین تجربیات تلخش در مورد یهودی‌ستیزی در کلوب دانشگاه و نیز یهودیانی که مورد اهانت قرار می‌گرفتند در او تاثیربه‌سزایی گذاشت.                                                                                                                                          پس از فارغ التحصیل شدن به کار نویسندگی، نمایشنامه‌نویسی و نهایتا به روزنامه‌نگاری روی آورد. ابتدا به‌عنوان یک کارمند در یک دفتر وکالت برای مدتی مشغول به کار شد و هر از گاهی وقت خود را صرف نوشتن هم می‌کرد. به‌زودی نمایش‌نامه‌های درام و اجرای آن‌ها در صحنه تئاتر مد روز شد.  پس از کسب موفقیت‌های پی‌در‌پی در بیشتر تئاترهای مشهور وین، او در خود این جرات را دید که با «ژولی ناشائر» دختر یهودی بیست‌و یک ساله یک تاجر ثروتمند دربیست‌و پنج ژوئن  1889 ازدواج کند. با گذشت زمان  دریافت که هنگام مراوده پیش از ازدواج، همسرش بیماری روانی خود را پنهان کرده بود. با وجود تولد سه فرزند به نام‌های پائولینا، هانس و مارگاریتا،  و  بیماری همسرش و اخلاق تند هرتصل، بروز اختلافات بین آنها،  باعث شد که زندگی آن‌ها به ناکامی بیانجامد.

تئودر هرتصل  همه ویژگی‌هایی که یک مرد نجیب‌زاده و تحصیل کرده در اواخر قرن نوزدهم می‌بایست داشته باشد را دارا بود. او مردی ورزش‌دوست، مبادی آداب با ریش همیشه آراسته و نویسنده‌ای متبحردر امور مسائل سیاسی و اجتماعی روز بود. هرتصل به‌زودی در یک نشریه مشهور اتریشی استخدام شد.  ابتدا به‌عنوان سفرنامه‌نویس آزاد و سپس به‌عنوان خبرنگار امور خارجی مشغول کار شد. هرتصل که از زن و خانواده‌اش موقتا جدا شده بود در سال 1981 هنگام شکوفایی فرانسه به پاریس منتقل شد.

او در سال‌های 1890 هنگامی‌که گزارش‌گر روزنامه لیبرال وینی چاپ وین در پاریس بود، با مشاهده مسئله شرارت‌‌بار و یهودی ستیزانه دریفوس افسر یهودی ارتش که به ناحق به خیانت متهم شده بود، بسیار متاثر شد. هرتصل در میدان نظامی، هنگامی‌که از دریفوس خلع درجه می‌شد، حضور داشت و این صحنه تلخ و اجرای بی‌عدالتی در او اثری ژرف گذارد. پس از واقعه دریفوس او به این باور رسید که یهودیان هرگز در اروپا امنیت و پذیرش کامل نخواهند داشت و راه حل آن ایجاد یک کشور مستقل یهودی است. از این رو برای عملی کردن اهدافش  تصمیم گرفت از «بارون موریس دو هیرش» یکی از ثروتمندترین شخصیت‌های یهودی جهان که به یهودیان برای جذب آنها در آمریکا فعالیت می‌کرد، کمک بخواهد. اما در یک گفتگویی با بارون موریس دو هیرش که با دست‌پاچگی انجام گرفت، هرتصل که عصبی و پریشان بود نتوانست به‌روشنی برنامه‌هایش را برای نجات یهودیان اروپا و بردن آنها به «ارض موعد»  مطرح کند. اگر چه، هرتصل مجذوب پایتخت فرانسه شده بود، دیری نپائید این گرایش با دیدن تهمت دروغین «درومون»[4] و «مایر» به دریفوس که باعث یک رسوایی جهانی شد، از بین رفت. ادوارد درومون یک آنتی‌سمیتیزم شاخص فرانسه بود. او یک سیاست‌مدار برجسته را متهم کرد که آلت دست یهودیان قرار گرفته است. یک سری مشاجره بین افراد ضدیهود با یهودیان نظامی درگرفت که وطن‌پرستی افسران یهودی را زیر سوال می‌برد و نقطه آغاز این جدال با آلمانی‌های ضدیهود بود. هرتصل با جزئیات از بازپرسی درومون و خاک‌سپاری پرازدحام  یک افسر یهودی به نام «ارماند مایر» که در دوئل با یک مرد فرانسوی ، به‌هلاکت رسیده بود گزارش مفصلی را تهیه و منتشر کرد.  هرتصل که نمایش‌نامه‌نویس بود اقدام به فعالیت سیاسی در جهت یک برنامه گسترده برای رهایی یهودیان از این نیروهای مخرب و ضد یهودی کرد. در سال 1894 آشکار شدن بی‌گناهی دریفوس، نظر و هدف او را کاملا روشن کرد. هم‌زمان نمایشنامه‌ای با نام گتو انتشار داد که بازگو کننده دیدگاه وی  در رد آسیمیلاسیون و تغیر دین یهودیان به مسیحیت بود.

در ابتدا او می‌خواست با یهودی‌ستیزان شروری مانند «توکر» دوئل کند. از طرفی فکر می‌کرد که با پاپ یک اتحاد بزرگ برای عدم تغییر دین همه یهودیان و مسیحی شدن آن‌ها ایجاد کند. در سال ۱۹۰۳، هرتصل تلاش کرد تا از پاپ پیوس دهم برای تأسیس میهن یهودیان حمایت بگیرد. در ۲۶ ژانویه ۱۹۰۴، هرتصل در واتیکان در رم از سوی پاپ پیوس دهم پذیرفته شد، در امید متقاعد کردن واتیکان برای حمایت از جنبش صهیونیستی. پاپ پیوس دهم با احترام با هرتصل رفتار کرد، اما به‌طور قاطع از حمایت به هر شکلی از صهیونیسم خودداری نمود.

هرتصل پس از یک دهه تالیف مقالات موجز و موثر، در سال 1896 کتاب دولت یهود  را منتشر کرد و با نگارش اعلامیه‌های آتشین بر لزوم تاسیس یک مملکت یهودی تاکید کرد و استدلال نمود که یهودیان ملزم به داشتن یک کشور مستقل می‌باشند. اگرچه، پیش از او، دیگران بازگشت به صهیون را یادآوری کرده بودند ولی این تئودور هرتصل بود که با نوشتن مقاله‌های آینده‌نگر و سیاسی و تشکیل یک جنبش صهیونیستی که پنجاه سال بعد به بنیان‌گزاری مملکت اسرائیل انجامید همت گماشت.

در سال 1897 میلادی هرتصل اولین کنگره جهانی صهیونیسم را در شهر بازل سوئیس برگزار نمود. در این کنگره سازمان جهانی صهیونیسم تاسیس گردید و هدف آن ایجاد یک خانه ملی برای یهودیان در فلسطین اعلام گردید .

او تاکید کرد، یهودیان می‌بایست از دنیا بخواهند که زمینی را به اندازه کافی بزرگ در اختیار آنها بگذارند که خانه‌ای باشد برای یک ملت. مهم نیست که صهیون کجا باشد. ملت یهود آن‌را می‌پذیرد  به‌شرطی که به عینه در فراست عادلانه و معقول جوابگو باشد. این دولت می‌بایست مدرن و پیشرو بوده شامل امکانات یک یک جامعه متمدن باشد. هرتصل زبان عبری را برای این ملت در نظر نداشت بلکه اولین یهودیان مستقر شده می‌توانستند به زبان مادری خود صحبت کنند تا یک زبان ملی از زبانی قابل‌فهم برگرفته شود.این اعلامیه ابتدا در پانصد نسخه در یک کتاب‌فروشی کوچک در وین به چاپ رسید و در عرض چند ماه با استقبال و توجه همه دنیا و حمله کینه‌توزانه برخی از مخالفین سیاست‌مدار و روزنامه‌های یهودی مواجه شد.

با کمک بازرگانی به نام دیوید ولف‌سومن[5] که پس از هرتصل، به‌عنوان رهبر جنبش صهیونیسم برگزیده شد، هرتصل شروع به بنیان‌گذاری «سازمان سیاسی صهیونیسم» کرد که  تبلیغات کتبی و پخش یک هفته‌نامه صهیونیستی جزو آن بود. کارهای سیاسی مانند ملاقات‌هایی با سران سیاسی مهم جهان مانند یک وزیر ترکیه و ویلهلم کایزر ژنرال آلمانی که هرصل را حمایت می کردند، مایوس کننده و بی‌ثمر بودند. بارون دو هیرش درست هنگامی که جنبش شکل گرفت از دنیا رفت. هرتصل اوقات فراغت زندگی‌اش را صرف خدمت به هدف‌های دیگر هم می کرد. او یک مجله هفتگی به‌عنوان ارگان رسمی صهیونیست بنیاد نهاد که در آن به زبان آلمانی مقالات سیاسی می‌نوشت. توانایی او در آگاه کردن خوانندگانش با نگرش صهیونیسم پیروان بسیاری برای او گرد آورد.

با وجود مخالفت چند ربای و پیروانش هرتصل برای اینکه جدی بودن مطالبی که در کنگره سالانه صهیونیسم مطرح می‌شود را نشان دهد از اعضا می‌خواست که با لباس رسمی در کنگره حاضر شوند. هرتصل پس از اینکه از خودداری حاکمان عثمانی به دادن خودمختاری به یهودیان مطمئن شد شروع کرد که توجه بریتانیا را به این موضوع جلب کند. در سال 1903 انگلستان استقرار یهودیان در اوگاندا را به او پیشنهاد کرد. اما هرتصل حاضر بود که آمریکا را به‌عنوان سرزمینی برای این منظور بپذیرد، ولی این موضوع با اعتراض خشم‌آلودی در کنگره رو به‌رو شد. این برخوردها و کشمکش‌ها درباره موضوع یهودیان و مهاجرت آنان به‌زودی ابعاد خشن‌تری به‌خود گرفت.

کوشندگی و شوق هرتصل باعث ضعف و ناتوانی جسمی او شد. انگیزه و تلاش‌های بی وقفه‌اش در سال 1904  در چهل و چهار سالگی در اثر ایست قلبی به پایان رسیدن زندگی او منجر شد. او ژولی بیمار و جوان و نیز سه فرزند کوچک خود را تنها گذاشت. در مراسم خاکسپاری او هزاران هزار مردم از اروپا را به‌طرف قبرستان وین در منطقه دوبلینگ کشاند. مردم وین از واکنش شگرف یهودیان از مرگ هرتصل متحیر گردیده بودند. مردم او را نویسنده‌ای متفکر می‌دانستند که ملی‌گرایی را امری تفننی می‌دانست. با این همه روزنامه‌های یهودی‌ستیز این موقعیت را برای نوشتارهای تحقیرآمیز که به نظر می‌رسید منشا ضد صهیونیستی داشته از دست ندادند.

بقایای جسد تئودر هرتصل بنا بر وصیت‌نامه‌اش در سال 1949 میلادی به تپه‌ای در غرب اورشلیم. در دامنه کوه هرتصل. محلی در نزدیکی گورستان بزرگ مزار سربازان قهرمان که در جنگ‌های  اسرائیل جان سپرده‌اند و نیز بنای یادبود هولوکاست «ید و شم»، منتقل گردید.

تئودور-هرتصل

هرتصل با وجود آنکه در دوران زندگی‌اش تحقق آرزوهایش را ندید، اما تلاش‌های او زمینه‌ساز اعلامیه بالفور(1917) و در نهایت تاسیس کشور اسرائیل در چهارده مه  1948 ( پس از جنگ جهانی دوم و با توجه به فاجعه هالوکاست) گردید .

حییم وایزمن پایه‌گزار اعلامیه بالفور و اولین رئیس‌جمهور اسرائیل و نیز بن‌گوریون اولین نخست‌وزیر کشور اسرائیل، شخصا تاسف  و اندوه خود را ابراز کردند و با الهام گرفتن از دیدگاه هرتصل هر دو آماده شدند که رهبری (اولین پیشگامان) را در خاک فلسطین برعهده بگیرند. هرتصل در سال 1897 پیش‌بینی می‌کرد که کشور اسرائیل را پی‌ریزی کرده است. این پیش‌بینی درست در پنجاه سال بعد به حقیقت پیوست.

صهیونیسم هرتصل همچنین انگیزه‌ای شد برای ملی‌گرایان عرب که سرزمینی که در تاریخ و افسانه آن‌هاست خواستار شوند. هرتصل برخورد دو ملت را پیش‌بینی می‌کرد ولی ادعا می‌کرد که یهودیان و اعراب می‌توانند (بدون دخالت دیگر قدرت‌ها) با یکدیگر جامعه بهتری را براساس شایستگی و مودت، خود بنا نهند.                                                                         حزب صهیونیسم و سازمان جهانی صهیونیسم نقش اساسی در تحقق ایده تاسیس یک دولت یهودی ایفا کردند. این جنبش از طریق دیپلماسی، مهاجرت، توسعه اقتصادی و حمایت بین‌المللی توانست در نهایت به هدف خود دست یابد. با این وجود، این روند باعث تنش‌های عمیق با فلسطینیان و کشورهای عربی گردید که تاثیرات آن تاکنون ادامه دارد .

تئودر بنیامین ضو هرتصل 2 مه 1860 – 3 جولای 1904
تئودر بنیامین ضو هرتصل 2 مه 1860 – 3 جولای 1904

[1] – شهر مرزی و پایتخت مجارستان در مجاورت امپراتوری اتریش  که پس از 1800 به شهر بزرگی تبدیل شد.

[2] – SCHNITZLER

[3] – GUSTAV MAHLER

[4] -DRUMINT

[5] – WOLFFSOMN

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *