صبح نهم آو
یِرمَیا 8/13 – 9/23
تَعنیت و تِشووای مربوط به خرابی بیت هَمیقداش اول و دوم
یرمیا – فصل هشت
13. خد.ا می فرماید:
«آنها را چنان نابود می کنم که در تاک، انگور نباشد و در درخت انجیر، برگهای (میوه) انجیر پژمرده شود. مرگ آنها را برمی انگیزم.»
14. برای چه نشسته ایم؟ گرد آیید تا به شهرهای حصاردار درآییم. آنجا آرام گیریم؛ زیرا خد.اوند ما، ما را خاموش ساخته است و چون به خد.ا خطا کرده ایم، به ما آب زهر نوشانده است.
15. امید به صلح و نبودن خیر! به انتظار شفا و اینک ترس ناگهانی.
16. از دان (شمال) شیهه اسبهایش به گوش رسیده، تمام کشور از فریاد دلیرانش لرزیده، در آمدند.
شهرها و ساکنانش، تمام کشور و دارائی اش را تباه کردند.
17. خد.ا می فرماید:
«زیرا اکنون من مارهای زهردار را که صدا ندارند، میان شما روانه می کنم تا شما را بگزند.»
18. خود را از غم تسلا می دادم؛ ولی قلبم در درونم دردناک بود.
19. اینک فریاد ملتم از سرزمین های دور:
«آیا خد.ا در صیون نیست؟ آیا پادشاهش در آن نیست (که ما را رها نسازند)؟»
(پاسخ خد.ا): چرا مرا با بتهای خود، با بیگانه های پوچ خشمگین ساختید؟
20. وقت درو سپری شد، تابستان سرآمد و ما رها نشدیم.
21. (یِرمیا می گوید):
برای شکست ملتم خرد شدم، ناشاد گشتم، پریشان شدم.
22. آیا در گیلعاد، بَلَسان (ضد زهر) یا پزشکی نیست؟
چرا برای قومم درمانی نشد؟
فصل نه
1. ای کاش، سرم پر از آب و دیده ام سرچشمه اشک می بود تا شبانه روز برای کشتگان ملتم بگریم.
2. ای کاش، کسی در بیابان به من مهمانخانه ای می داد تا قومم را رها کنم و از پیش آنها بروم؛ زیرا همه آنها زناکار و خیانتکار هستند.
3. خد.ا می فرماید: «زبانشان را زِه می کردند، کمانشان دروغ بود.
در این زمین نیرو گرفتند؛ ولی نه از درستی. از کار بدی به بد دیگری می پرداختند و مرا نشناختند.»
4. «همه از یار خود احتیاط کنید و به هیچ برادری خوش گمان مباشید؛ زیرا بی شک، هر برادری فریب می دهد و هر دوستی پی سخن چینی می رود.»
5. «هر کس دوست خود را به ریشخند می گیرد و از حقیقت صحبت نمی گوید.
زبانشان را به دروغ می آموزند. از کجروی (خودشان هم) عاجز شده اند.»
6. خد.ا می فرماید:
«در میان فریب و ریا جا گرفته ای. از روی تزویر از شناختن من پرهیز می کنید.»
7. خد.ای لشکریان فرموده است:
«اینک من آنها را پیراسته، تصفیه می کنم (وگرنه) با قوم خود چگونه رفتار کنم؟»
8. «زبانشان تیر کارسازی است. با ریا سخن می گویند.
در حالی که با دوستش از صلح می گوید، درون خویش برای او کمین می نهد.»
9. خد.ا می فرماید:
«آیا نباید برای این (کار) ها از آنها بازخواست کنم یا از قومی که چنین است، ذات من انتقام نگیرد؟»
10. «بر سر کوه ها، گریه و ناله و در کنار واحه ها نوحه سر دهم؛ چون بی اینکه کسی بگذرد (که عامل آتش سوزی شود) به آتش کشیده شد.
صدای مواشی (هم) به گوش نمی رسد، از پرده تا چهارپا آواره گشتند و رفتند.»
11. «یِروشالَییم را توده خاک که محل شغالهاست می سازم و شهرهای یِهودا را خرابه ای می کنم.»
12. اندیشمند کیست تا این سخن را دریابد که خد.ا رودررو به وی گفته است و آن را بازگوید؟
چرا این سرزمین از بین رفته است و چون بیابانی که رهگذری نداشته باشد تا عامل آتش سوزی شود.
13. خد.ا فرمود:
«چون تورای مرا که میان آنها نهادم، ترک کردند و به سخن من توجهی نکردند و آن را انجام ندادند.»
14. «در پی شرارت قلبشان و بتهایی که پدرانشان به آنها آموختند، رفتند.»
15. پس خد.ا ایسرائل چنین فرمود:
«اینک من به این قوم اَفسَنطین خواهم خوراند و به آنها آب تلخ خواهم نوشاند.»
16. «آنها را میان مردمی که نه خودشان و نه پرانشان می شناختند، خواهم پراکند و شمشیر را پی ایشان خواهم فرستاد تا آنها را تمام کنم.»
17. خد.اوند می فرماید:
«دریابید و زنان نوحه سرا را بخوانید. بیایند و زنان دانا را ندا دهید، درآیند.»
18. (آنها) بشتابند و نوحه سرایند تا چشمان ما اشک بارند و پلکان ما آب روان سازند.
19. چون از صیون صدای نوحه شنیده شد!
(نوحه سرایان می گفتند): «چگونه غارت شدیم؟
بسیار شرمنده ایم که سرزمینی را ترک کرده ایم که خانه هایمان، (ما را) بیرون ریختند.»
20. ای بانوان، کلام خد.ا را بشنوید و گوشتان سخن او را دریابد:
«دخترانتان را نوحه سرایی بیاموزید و هر زنی دیگری را مویه خوانی (تعلیم دهد)»
21. زیرا مرگ از پنجره های ما بر آمد و به کاخهایمان شد تا بچه ها را در کوچه و جوانها را در خیابان نابود کند.
22. (ای بانوان نوحه سرا) خد.اوند فرمود:
«لاشه آدمی مثل پِهِن و بافه غله پشت دروگر بر کشتزار خواهد افتاد و گردآورنده ای نخواهد بود.»
23. خد.ا چنین فرموده است:
«خردمند به خرد خویش ننازد. پهلوان به زور خود نبالد و توانگر به دارایی خویش سرنیفرازد.»
24. خد.ا می فرماید:
«آن که می خواهد خودستاید، چنین با درک و شناختن من به خود ببالد؛ زیرا من خد.اوند احسانگر، داوری و عدالت در زمین هستم و اینها را خواسته ام.»