وائِتحَنَن
چهل و پنجمین هفطارا
یِشَعیا 40/1 – 40/26
نخستین هفطارا از 7 هفطارای تسلا بخش یشعیا که از شَبات
پس از نهم آو آغاز شده و تا شبات پیش از روش هَشانا ادامه می یابد
47 سال پس از خرابی بِت هَمیقداش اول (3338 عبری) و اسارت قوم ایسرائل به بابِل، آوازه فتوحات کوروش هَخامَنِشی، همچون نغمه دلنوازی بر دل ملت اسیر و رنجدیده ایسرائل در بابل می نشست که در سال 3385 با فتح بابل و رهایی، ایشان را روانه سرزمین موعود کرده، امکان بازسازی بت همیقداش دوم را فراهم آورد. 23 سال پس از آن (70 سال پس از خرابی بت همیقداش اول)، بازسازی بت همیقداش دوم پایان گرفت و تا 420 سال برجا ماند.
همه کلامهای تسلا بخش آسمانی که خد.اوند به زبان یِشَعیا در روزهای رهایی از اسارت بابل به قوم ایسرائل می رساند، حاکی از علاقه و دلبستگی بسیار ذات الهی به قوم و سرزمین ایسرائل بوده، نجات نهایی ایشان را از سختی ها و دوران در به دری اش در قالب زیباترین توصیفات ادبی نوید می دهد.
مژده بازگشت به کشور از زبان ناوی به قوم ایسرائل، در هفطارای وائِتحَنَن و نوید ورود به سرزمین موعود نوسط مُشه رَبِنو در این پاراشا، همانندی آن هفطارا و پاراشایش را می نماید.
یشعیا – فصل چهل
1. خد.ای تو ایسرائل می فرماید: «قومم را تسلا دهید.»
2. چه نیکوتر با کلماتی دلنشین به یِروشالَییم بگویید که دوران تنبیه ایسرائل سر آمده و خطای او سرانجام بخشوده شد؛ زیرا از دست خد.ا برای گناهانش دو چندان تنبیه و مجازات دریافته است.
3. گوش فرا گیرید، نوایی آسمانی ندا می دهد (فرشتگان آسمانی به یکدیگر ندا می دهند):
«راه و مسیر بازگشت قوم ایسرائل را در بیابان به فرماندهی خد.اوند فراهم کنید.
نزدیکترین راه را در صحرا (میان بابل و ایسرائل) همچون شاهراهی برای پروردگارمان بگشایید.»
4. «پس گودی هر دره ای (سر راه ایسرائل در بازگشت از بابل) بالا آمده، هر کوهستان و تپه ای، کوتاه و هموار می شوند. فراز و نشیبها یکدست شده و راه های ناهموار هموار می شوند.»
5. و سرانجام در آن روزگار، جلال خد.اوند آشکار شده، آن را تمام نسل بشر باهم خواهند نگریست؛ زیرا این کلام را خد.اوند فرموده است.
6. و آوازی می گوید (فرشته خد.اوند در عالم رویا به ناوی می گوید):
ندا برآورده، برسان و او (ناوی) در برابر می گوید: «چه چیز را ندا کنم؟» (و آن صدا در پاسخ می گوید):
«ندا کن که تمام بشر (که با نیرو و بزرگی خود می بالد، همچون) سبزه و علف (موقتی و فناپذیر) بوده، و همه زیبایی اش نیز همانند گل صحرا (پژمرده و از میان رفتنی) است.»
7. سبزه و علف خشکیده و گل نیز زیر نَفَس خد.اوند (در برابر بادهای صحرایی) پژمرده و پلاسیده می شود. به راستی که انسانها نیز همانند سبزه و علف، موقتی و فناپذیرند.
8. سبزه خشکیده و گل پژمرده و پلاسیده می شود؛ اما تنها کلام خد.است که تا ابد ماندنی و پابرجاست.
9. ای که حامل اخبار و مژده های خوب برای صیون هستی، به کوه های بلند برآ.
ندایت را با نیرو برافراز. ای که مژده های نیکو برای یروشالییم داری، آنان را به نوای بلند بگو، مترس.
به شهرهای مشهور یِهودا برسان: «اینک عظمت خد.ایتان را بنگرید.»
10. اکنون بنگرید که خد.اوند قادر مطلق باشکوه بسیار، همچون قدرتی عظیم نزول اجلال می فرماید.
هم اوست که دست توانایش برایش حکم فرمایی می کند. بنگرید که مشیت اجر و پاداش دهی او تنها متعلق به خود اوست و اعمالش تنها زیر نظر و اختیار ذات اوست.
11. همچون چوپانی که گله اش را می چراند؛ بره ها را به بازوی خود گرد کرده، به آغوش خویش بر می دارد و گوسفندان شیرده خسته را به آرامش و ملایمت رهبری خواهد فرمود.
12. چه کسی می تواند آبهای زمین را با کف دستش پیمانه کند. آسمانها را وجب کرده، گرد و غبار زمین را دبشمارد و دریابد و کوهستانها و تپه های زمین را به ترازویش وزن کند؟
(تنها خد.اوند است که تمام اجزای آفرینشش را ذره به ذره اندازه و ارزیابی می کند.)
13. چه کسی ذات خد.اوند را در آفرینش ره نموده یا چون مشاوری او را آموخته است؟
14. او از چه کسی (چه نیرویی) مشورت یا راهنمایی گرفته است؟ چه کسی ذات او را در راه و اصول عدالت آموزانده یا دانایی و معرفت به او آموخته و یا ره فهم و شناسایی واقعیات را یاد داده است؟
15. هم اکنون بنگرید که ملل عالم برای ذات الهی، چون قطره ای در آوند پر از آب و چون ذرات گرد و غبار بر کفه ترازو (ناچیز) هستند.
اینک بنگرید که خشکی های مسکونی زمین در نظر ذات خد.اوندی، چون ذرات بسیار ریز غبارند.
16. (و مللی که در قدرت خد.اوند شک داشته یا نجات ایسرائل را از دور می پنداشته اند، برای این بی ایمانی و گناهشان)، نه (درختان جنگلهای پربار) لُبنان کفاف سوخت آتش قربانی های گناه آنان را خواهد داد، و نه حیوانات بی شمار آنجا برای قربانی سوختنی برای اعظم خد.اوند بس خواهند بود.
17. همه ملل عالم با تمام نیرو و عظمتشان برابر عظمت قادر مطلق هیچند و از دید و نظر او پوچ و باطلند.
18. پس ذات خد.اوند را به چه کسی مانند می سازید؟ و یا چه شباهتی را به او نسبت می دهید؟
(بت پرستان، ذات الهی را به بتهای بی قدرت و باطل خود شبیه کرده، نجات را از او دور می پنداشتند.)
19. (آیا ذات او را) به یک بت همانند می کنید؟ به پیکر بی جانی که صنعتگر آن را لب می ریزد، زرگر آن را به آب طلا رو کشیده، نقره کار برایش زنجیرهای نقره ای می ریزد.
20. دستی که نیروی طلا و نقره را برای بت سازی ندارد، درختی برمی گزیند که چوبش برای ساختن بت نپوسد. آنگاه صنعتگر استادی را می یابد تا برایش با آن چوب شکل و شمایلی بسازد تا از بیش نچرخد.
21. و اما ای مردم عالم، آیا نمی دانید؟ آیا نشنیده اید؟
آیا از آغاز به شما گفته نشده است؟ و آیا از دیدن بنیاد زمین (اجزای آفرینش) در نیافتید؟ (که خالقی یکتا را لازم نظم چنین عالم بی انتهایی است؟)
22. آن خالق یکتاست که برای فرمانروایی بر پهنه آسمانها که زمین را دربرگرفته اند، جلوس فرموده، بر زمینی که ساکنانش از آن ارتفاع، چون ملخهایی کوچک به دید می آیند.
(خد.ایی) که آسمانها را همچون پرده ای گسترده تا با آن خیمه ای برای سکونت خود برپا فرماید.
23. همان ذاتی که قادر است شاهزادگان و رهبران را به هیچ تنزل داده و قضات و داوران عالم را به بیهودگی و فنا بکشد.
24. چنین گیاهان (رهبران و قدرتمندان بی ایمان) کمتر بر زمین (در مدتی طولانی) کاشته شده اند و تنه شان نیز در زمین ریشه ندوانده است؛ زیرا با دمیدن نَفَس الهی بر آنها پژمرده و پلاسیده می شوند و گردباد (مشیت الهی) آنان را مثل کاه از جا کنده، با خود می برد.
(چنین رهبرانی کمتر بر زمین استوار بوده، برای مدتی طولانی پابرجا نمانده اند.)
25. ذات مقدس می فرماید: «پس ذات من – خد.اوند را به که ماند می کنید که شبیه او باشم؟»
26. و ای قوم ایسرائل، چشمانتان را به آسمانها برافرازید و بنگرید.
چه کسی این ستارگان و اقمار آسمانی را آفریده است؟ همان که جمیع آنها را با شمارشی دقیق استوار ساخته و به یکایکشان نظم و سامانی ویژه ارزانی فرموده است.
(بنگرید و دریابید) که برای عظمت و توانایی و نیرو و قدرت بسیار و بی شمار اوست که یکی (از این ستارگان) نیز گم نشده، نمی افتد.