دِواریم
چهل و چهارمین هفطارا
یِشَعیا 1/1 – 1/27
هفطارا سوم اخطار و هشدار به ایسرائل است که در شبات هفدهم
تموز تا نهم آو یا در شبات پیش از نهم آو و شبات نهم آو خوانده می شود
یِشَعیا بِن عاموس از اشرافزادگان یِروشالَییم بود که در واپسین سلطنت عوزیا (3168 عبری) در یِهودا – جنوب ایسرائل پیامبری را آغازیده، تا پایان سلطنت حِزقیا یا تا اوایل سلطنت مِنَشه بن حزقیا (3230 عبری) این ارشاد را پی گرفت. وی با اشرافزادگی به جامعه دربارین راه یافته و با شخصیت والا و بیان بی همتایش، در دلهای مردم یهودا جای گرفت؛ چنانکه در کوتاه زمانی برجسته ترین و با نفوذترین روحانی ملت شناخته شده، با نبوتهای بسیار ژرفش بر پادشاهان و سیاستمداران چیرگی ویژه و گسترده ای یافت. او در همه دوران نبوتش بر سیاستمداران فرصت طلب، فاسد و مخالفان عدالت اجتماعی و حقوق انسانها ایستاد و به همین دلیل در جدالی با مخالفان پیام یکتا پرستی کشته شد.
بخش اول کتاب یشعیا، هشدارهای وی به ملت ایسرائل است که ایشان را از پیروی سنتهای ملل بیگانه ای مانند اَشور که آنها در تصرف داشت، بسیار پرهیز می داد. او تنها راه بقای ملت را پیروی از تورای مُشه و ایمان بی چون و چرا به خد.اوند یکتا اعلام می نماید.
سخنان سرزنش آمیز یشعیا به ملت ایسرائل، در هفطارای دِواریم و اشاره سرزنش آمیز مشه به سرکشی ها، نافرمانی ها و بی ایمانی های ملت، در پاراشای دِواریم مانندی این دو را با هم می نماید.
آغاز آیه 21 این هفطارا با واژه اِخا مناسب دیگر قرائت آن را در شبات پیش از نهم آو آشکار می سازد؛ زیرا سوگنامه یِرمَیا معروف به اخا در شب و روز نهم آو هم خوانده می شود.

یشعیا – فصل اول
1. این است رویای یشعیا بن عاموس (از نسل یهودا) که درباره فرجام پادشاهی یهودیا و پایتختش یروشالییم در دوران سلطنت شاهان کشور یهودا؛ یعنی، عوزیا، یوتام، اَحاز و حزقیا نگریست.
2. بشنوید و بنگرید ای آسمانها و گوش فراگیر ای زمین؛ زیرا خد.اوند چنین می فرماید: «من برای ذات خودم، فرزندانم (ایسرائل) را پرورده، بالاندم؛ اما آنان در برابر، بر من شوریدند و برخاستند.»
3. گاو (با حیوان بودنش) مالک را می شناسد و حمار نیز آخور صاحبش را می شناسد؛ اما ایسرائل (با انسان بودنش) نمی شناسد و ملتم (ایسرائل) نمی فهمد. (خودش را هم نمی شناسد)
4. وای ای قوم گناهکار، ای ملت غرق در خطاکاری، ای نسل شریران و کودکان فاسد شده که خد.اوند را رها کرده اند، به ذات اقدس (خد.ای) ایسرائل اهانت ورزیده و به عقب (راه خطا) منحرف شده اند.
5. چه سود که بیش از این (در تنبیه) ضربه بخورید. در حالی که هنوز سرکشی هاتان را پی می گیرید؟
(شکستها و ضربات وارد به ایسرائل و یروشالییم در مقابله با آشوری ها).
همچون جسم یک انسان که تمام سرش بیمار و تمام قلبش ضعیف شده است.
(واژه سر، اشاره به رهبران ایسرائل و قلب، ایمان ملت ایسرائل است.)
6. از سر تا پای (ایسرائل) یک عضو سالم در بدنش نمانده است؛ بلکه زخمها، خراشیدگی ها و دملها ی چرکی که از چرک تهی نشده اند. تیمار و درمان نشده، یا با روغن آرام بخش نرم نشده اند.
7. سرزمینت ویران شده، شهرهایت به آتش سوخته اند. بیگانگان، ملکتان را در برابر چشمانتان غارت و چپاول کرده، آنرا خرابه ای که با سیلاب ویران شده، کرده اند.
(غارت و چپاول و ویرانی کشور ایسرائل به دست سپاهیان آشور و بابِل)
8. چنین دختر صیون (ایسرائل) چون اتاقک و سایه بانی رها شده در میان تاکستان؛ مانند کلبه و آلونکی بی صاحب در میان مزرعه خیارکاری و همچون شهری متروک و تهی از شهروند شده است.
9. اگر خد.اوند مخلوقات عالم هستی (از درگاه رحمان و رحیمش) زندگانی درمیانمان نمی گذاشت؛ ما همچون سِدوم و عَمورا (نابود) شده بودیم.
10. و بشنوید کلام خد.اوند را شما ای رهبران (ایسرائل که همچون رهبران) سدوم بوده اید، و گوش فراگیرید به قانون خد.اوند ای ملت (ایسرائل که مانند) عمورا شده اید.
11. خد.اوند می فرماید: «ذات من چه نیازی به قربانی های بسیار زیاد شما دارد؟
سیر شده ام از قوچهای قربانی سوختنی و از آن پیه های قربانی های پروار لذت نمی برم و گرایشی هم به افشاندن خون آن گاوها، بره ها و بزها ندارم.»
12. «هنگامی که به حضور و بارگاه من (در بِت هَمیقداش) می آیید، چه کسی چنین مراسم و قربانی ها (ی دروغین و بی فایده) را از شما خواسته است تا این گونه دربار مرا لگد می کنید؟»
13. «آوردن این هدایای بی معنی بس است. این هدایا همچون بخور غیرمجاز (و ناپاک) برای ذات من هستند. (مراسمتان برای) ماههای نو (روش حودِش ها) شَبات ها و موعِدها:
دیگر قادر به تحمل گناه کردن در این محافل روزهای مقدس نیستم.»
14. «روح مقدس من از مراسم ماه های نو (روش حودش) شما و از عیدها شما بیزار است.
برای ذات من بار سنگینی است که از تحملشان خستیده ام»
15. «هنگامی که دستهایتان را به نشان استغاثه و عبادت می گشایید، چشمانم را از شما خواهم پوشاند، و اگر عبادتها و استغاثه هایتان را بیافزایید، باز آنها نخواهم شنید و پاسخ نخواهم داد؛ زیرا دستهایتان پر از خون (بی گناهان، مظلومان و ضعیفان) است.»
16. «بشویید (دستها و جسمهایتان را از گناه)، پاکیزه و طاهر کنید (قلبهایتان را).
پلیدی اعمالتان را از برابر چشمان من دور کرده، به شرارت و بدی تان پایان دهید.»
17. «نیکی را بیاموزید. در پی عدالت و انصاف باشید. ستمدیدگان و مظلومان را از سختی شان رهایی بخشید. حق یتیمان را رعایت کرده و بیوه زنان را حمایت و همراهی کنید.»
18. خد.اوند می فرماید: «هم اکنون بیایید تا با هم سخن و گفتگو کنیم. اگر گناهان شما همچون جامه سرخ ارغوانی شما را پوشانده باشد، (پشیمانی و توبه واقعی شما) چون برف، سفید و پاک می شوند؛ و اگر به قرمزی رنگ بنفش رسیده باشد (با بازگشت به راه من) مانند پشم سفید، بی رنگ می شوند.»
19. «اگر به اجرای فرایض من گراییده، تابع شوید؛ خوبی ها و برکات سرزمین را نیز خواهید خورد.»
20. «اما اگر (احکام را رد کنید و از قبول آنها) دوری کنید، بر من شورش کنید، سرانجام طعع شمشیر (عدل الهی) خواهید شد؛ زیرا کلام خد.اوند چنین فرموده است.»
21. «چگونه شهر و دیاری که زمانی چنان وفادار و با ایمان بود، فاسد شد؟ آن که انبوه از عدالت و انصاف بود و با پرهیزکاری کامل در آن می زیست، اینک مسکن و مُقام جنایتکاران و قاتلان است.»
(اشار به یروشالییم در دوران اسارت بابل)
22. (سکه های) «نقره تان به فلزهای بی ارزش روکش شده، آب نقره شده و شرابتان (که ناب و خالص بود) با آب آمیخته است.»
23. «امیران و بزرگانتان نیز یاغی و سرکش شده، رفیق و همدم دزدان شده اند. همه عاشق و شیفته رشوه شده، پیوسته در پی دریافت هدایا و پیش کشی هستند.
یتیمان را داد و یاری نمی کنند و به دعاوی و حقوق بیوه زنان نمی رسند.»
24. پس خد.ای مخلوقات عالم هستی و قادر مطلق ایسرائل چنین می فرماید: «آه، سرانجام ذات مقدسم را از (سرکشی و یاغی گری) مخالفانم آسوده و راحت کرده، انتقام خود را از دشمنانم می گیرم.»
25. «زیرا سرانجام دستم را (خواسته) بر تو (ایسرائل) و خطاکاری هایت برگردانده، فلز ناخالص تو را (گناهکاران و سرکشان) با آب قلیایی زرگری (با مشیت و قدرت سوزنده ام) ذوب کرده، تمام ناخالصی هایت را (بی ایمانان شریران ساکنت را) خارج می کنم.»
26. «آنگاه قضات و داوران تو را مثل داوران نخستین (که به عدالت و انصاف تمام رهبری می کردند) و مشاوران تو را مثل زمانهای اول برقراری سرزمین ایسرائل استوار خواهم نمود.
سپس تو بار دیگر، شهر پرهیزکاری و دیار عدالت و انصاف خوانده خواهی شد.»
27. «سرانجام، صیون با عدالت و پرهیزکاری ملت و رهبران ایسرائل رها می شود. با همان پرهیزکاری و عدالتی که ملت ایسرائل در بازگشتشان به سرزمین موعود نمود، از خود نشان دهند.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *