بِهَعَلوتخا
سی و ششمین هفطارا
زِخَریا: 14/2 – 17/2 و 10/3 و 7/4
زِخَریا از یهودیانی بود که پس از آزادی یِروشالَییم از چنگ فرمانروایی بابِل، در سال 3387 عبری به فرمان کوروش هَخامَنِشی از بابل به آنجا بازگشت. 17 سال پس از آن، در سال 3404 عبری یا دومین سال سلطنت داریوش هخامنشی، زخریا پیامبری و ارشاد قوم ایسرائل یروشالییم را آغاز کرد.
وی و ناوی حَگَی از واپسین پیامبرانی بودند که برای بازسازی مجدد بِت هَمیقداش، ملت را رهنمون می ساختند. پیام هر دو، تشویق ملت ایسرائل که تازه از بابل به یروشالییم بازگشته بودند، به بازسازی بت همیقداش بود. آسیبهای جسمی و روحی ناشی از اسارت در بابل، حملات پیاپی و نفوذ منفی همسایگان ایسرائل بر این کشورها و اهالی آن، چنان ناامیدی و بی ایمانی ملت را برانگیخته بود که تنها تشویق و نویدهای آسمانی قادر به بازگرداندن و زنده کردن ایمان آنها به نظر می رسید. در چنین روزهایی، زخریا پسر برخیا همراه حگی به ارشاد و نویدهای امیدوار کننده قوم ایسرائل پرداخته، آنان را به بازسازی سریعتر بت همیقداش وامی داشتند.
این بخش از نبوتهای زخریا، شرح تشویقها و میانجی گری هایش بین زِروبابِل – فرماندار یِهودا و یِهوشوعَ کُهَن گادول (کاهن اعظم) بر سر بازسازی بت همیقداش است.
رویای زخریا از شمعدان هفت شاخه طلایی در بت همیقداش، مشروع در متن این هفطارا و فرمان الهی مبنی بر افروختن شمعدان هفت شاخه طلایی (مِنورا) توسط اَهَرون هَکُهن در پاراشای بِهَعَلوتخا، تشابه این هفطارا و پاراشایش را می نماید.
زخریا – فصل دو
14. ای اجتماع صیون سرود بخوان و شادی کن؛ زیرا اینک من می آیم و در میان تو ساکن می شوم.
این فرموده خد.اوند است.
15. در آن روز، امتهای بسیاری به خد.ا خواهند پیوست تا قوم من شوند.
من در میان تو ساکن خواهم شد و در می یابی که خد.اوند صِوا-یوت مرا به سوی تو فرستاده است.
16. خد.اوند، (خاندان) یهودا را در سرزمین مقدس، بهره خود نهاد و بار دیگر یروشالییم را برمی گزیند.
17. ای بشر، در حضور خد.اوند که از مکان مقدس خود قیام کرده است تا اقدام کند، خاموش باش!
18. یهوشوع کهن بزرگ را به من نشان داد.
(او) پیش فرشته خد.اوند ایستاده بود و شیطان برای شیطانی در سمت راست وی جای گرفته بود.
19. (فرشته) خد.اوند به شیطان گفت:
«ای شیطان! خد.اوند تو را لعنت کند. خد.اوند، کسی که یروشالییم را برگزیده است، تو را نفرین کند.
مگر این (یهوشوع) چون چوب نیم سوخته ای نیست که از آتش رها شده است؟!»
20. یهوشوع چنانکه جامه های آلوده به ناپاکی بر تن داشت، نزد آن فرشته ایستاده بود.
21. (فرشته) صدایش را بلند کرده، به آنها که در حضورش ایستاده بودند، گفت:
«این جامه های آلوده به ناپاکی را از تن او دور کنید.»
به او گفت: «ببین گناهت را بخشیدم، (گفتم) جامه های فاخر به تو بپوشانند.»
22. گفتم: «عمامه پاکی بر سر او بگذارند.»
این عمامه پاک را بر سرش نهادند و لباسها (ی فاخر) را به او پوشاندند و فرشته خد.اوند ایستاده بود.
23. فرشته خد.ا به «یهوشوع» چنین یاد آورد:
24. خد.اوند صوا-یوت چنین فرموده است: «اگر در راه من گام برداری و دستورهای مرا رعایت کنی، تو هم (مانند پدرت) در خانه (مقدس) من دادبرسی و حیاطهای (مقدس) مرا پاس داری؛ پس میان فرشته هایی که ایستاده اند، اجازه رفت و آمد خواهی داشت.» (که همدرجه آنها باشی)
25. «این یهوشوع کهن بزرگ، تو و دوستانت که پیش تو نشسته اند و اشخاص نمونه ای هستند، توجه کنید که من اینک بنده ام سِمَح (لقب ماشیَح) را می آورم.»
26. «زیرا این سنگی است (زیر بنایی) که پیش یهوشوع نهادم، برای هر سنگی (از بنای خانه ام) با هفت چشم (نظارت می کنم).» فرموده خد.اوند صوا-یوت است:
«اینک من روی آن نقش می کنم که گناه مردم این سرزمین را در یک روز دور می سازم.»
27. فرموده خد.اوند صوا-یوت این است:
«در آن روز، هر شخصی از شما دوست خود را به زیر درخت مو و درخت انجیر خویش خواهد خواند.»
28. فرشته ای که با من سخن می گفت، بازگشت و مرا مانند کسی که از خواب برخیزد، بیدار کرد.
29. به من گفت: «چه می بینی؟» گفتم: «اینک چراغدانی است همه از طلا و ظرف روغن آن بالای آن است و هفت چراغ آن روی آن نهاده است و از هفت (لوله)که فراز آن است به چراغها روغن ریخته می شود.»
30. «دو درخت زیتون کنار آن است؛ یکی سمت راست آن ظرف روغن و یکی چپ آن.»
31. ندای خود را بلند کردم و با فرشته ای که با من سخن می گفت، گفتم: «ای آقای من اینها چیستند؟»
32. فرشته ای که با من تکلم می کرد، به من پاسخ داد و گفت: «آیا نمی دانی آنها چیستند؟»
گفتم: «نه آقای من.»
33. پاسخ داد و به من چنین گفت: «کلام خد.اوند خطاب به زروبابل این است: (کامیابی) نه باور است و نه با قدرت، بلکه خد.اوند صوا-یوت فرموده است: “این تنها به اراده من بستگی دارد.”»
34. «ای کوه بزرگ (ای دشمن قوی) تو چه ارزشی داری؟ در برابر زروبابل هموار (نابود) می شوی.
وی سنگ آخر بنای خانه مقدس مرا خواهد نهاد.»
(جهانیان) با هلهله به آن سنگ (می گویند) «چه افتخار آمیز است.»