بهَرسینای
سی و دومین هفطارا
یرمَیا 32/6-32/27
6- یرمیا گفت که سخن حد-ا با من چنین بود:
7-“اینک حَنَمئِل فرزند شَلوم – عمویت نزد تو می آید و می گوید:
نظر به اینکه حق بازخرید به تو می رسد، کشتزار مرا که در عَناتوت است ، برای خود بخر.”
8حنمئل – پسر عموی من برابر گفته حد-اوند در زندان پیش من آمده ، گفت:
“خواهشمندم کشتزار مرا که در عناتوت در سرزمین بنیامین است، برای خود بخری، چون حق ارث به تو می رسد و (حق) بازخرید از آن توست، پس آن را برای خویش بخر.”
دانستم که سخن از جانب حد-ا – ادونای است.
9-کشتزاری که در عناتوت بود، از پسر عمویم خریدم و بهای آن را که برابر با هفت شِقِل و ده کِف بود وزن کردم.
10-در دفتری ثبت کردم و امضا کردم و شاهدانی را گواهی گرفتم و پول را با ترازو وزن کردم .(پرداختم)
11-دفتر خرید- مهر شده، متن نوشته شده و شرایط وارد در آن و متن آگهی را گرفتم.
12-در حضور حنمئل(پسر) عمویم و پیش چشم گواهانی که در دفتر ثبت شده بودند ودر نظر یهودیانی که در زندان بودند، آن دفتر خرید را به باروخ پسر نِریا پسر مَحسیا سپردم.
13-در حضور آنها به باروخ چنین دستور دادم:
14-“حد-اوند ایسرائل چنین فرموده است:
این دفترها؛ یعنی این دفتر خرید مهر شده با این متن آگهی را بگیر و در ظرف سفالین بنه تا سالهای بسیاری پایدار بماند.”
15-“چون حد-اوند ایسرائل چنین فرموده است:
بازهم در این سرزمین ، خانه ها ، کشتزارها و تاکستانها خریده خواهد شد.”
16-پس از اینکه دفتر خرید را به باروخ پسر نریا دادم، به حضور استغاثه کرده، گفتم:
17-“آه ، ای حد-ا! اینک تو با نیروی عظمت و بازوی افراشته ات آسمان و زمین را پدید آوردی . هیچ کاری برای تو دشوار نیست.”
18-“به هزاران (نسل نیکوکاران) نیکی می کنی و گناه پدران را پس از آنها به فرزندانشان که پیرو پدر بدکار خود هستند تلافی می کنی ، قادری بزرگوار و شجاع هستی نامت هَشِم – صِوا – یوت است.
(حد-ایی) پر تدبیر و پر کار هستی که بر تمام رفتارهای بنی آدم ناظر بوده، به هر کس برابر رفتارها و دستاورد کارهایش عوض میدهی.”
20-“که در سرزمین مصر و میان ایسرائل ها آیات و معجزات نهادی که تا امروز (شناسای توست)
پس برای خود شهرتی چون امروز ساخته ای.”
21-“با آیات و با معجزات با قدرتی قوی، با بازویی افراشته و با کار شگفت انگیز ، قوم خود – ایسرائل را از مصر بیرون آوردی.”
22-“به پدرانشان سوگند یادکردی که این سرزمین را به آنها بدهی . پس سرزمینی که شیر و شهد در آن روان است، ارمغانشان ساختی.”
(کهن ها چون در محل مقدس خدمت می کنند ، مورد تاکید هستند.)
23-(آنها) “وارد شدند و آن را وارث شدند، ولی از سخن تو اطاعت نکردند.
برابر تورای تو رفتار کردند. آنچه به آنها دستور دادی انجام دهند، انجام ندادند . پس این بدی ها برای آنها پیش آمد.”
24-“چنانکه گفته ای؛ اکنون آتش انداز ها وارد این شهر شده اند تا آن را تسخیر کنند، و هم اکنون می نگری ، برای جنگ و قحطی و وبا این شهر را که کلدانی ها علیه آن می جنگند ، تسلیم کرده اند.”
25-“و تو ای حد-ای سپاهیان ، به من گفتی:
این کشتزار را برای خود با پول بخر و گواهانی هم بگیر، چنانکه شهر به دست کلدانی ها افتاده است.”
26-سخن حد-ا بر یرمیا چنین بود:
27-“اینک من- حد-اوند تمام بشر هستم. آیا کاری برای من دشوار است؟”