بیست و چهارمین هفطارا
اگر شبات زاخور باشد، شِموئل اول 15/1-15/34
و در شبات هحودش ، یحزقل 45/18-46/15 خوانده می شود
فلسفه و روش تقدیم انواع قربانی ها؛ همان عمل عبادت بوده که برای نزدیک شدن بیشتر به ذات الهی انجام می شود و آن ، بحث پاراشای وییقرا را می سازد. یشعیای ناوی در این هفطارا ، ایسرائل را سرزنش می کند که چرا قربانی را معامله با خد-اوند پنداشته، برای تبرئه خود در برابر گناهانشان به کار می گرفتند. ملت ایسرائل ساکن در اسارت بابل را پس از خرابی بت همیقداش اول هشدار میدهد که قربانی در راه حد-ا بایستی وسیله ای برای مقدستر ساختن ایسرائل به کار برده می شد ، نه همانند رسوم بت پرستان، انگیزه بت پرستی و دور شدن از خد-اوند شود؛ اما وی قوم ایسرائل را نوید میدهد که چنانچه ایشان از گناهشان ابزار پشیمانی نموده و در پیشگاه الهی توبه کنند، ذات الهی همواره از درگاه بخشنده و پر مرحمتش آماده بخشیدن آنهاست.
اشاره یشعیا به شیوه نادرست تقدیم قربانی ها توسط قوم ایسرائل در ویرانی بت همیقداش اول، تشابهی با نحوه صحیح تقدیم قربانی هاست که در این پاراشا آمده است.
یشعیا- فصل چهل و سه
21-ایسرائل قومی است که من- خد-اوند برای خودم ساخته و پرداختم تا حمد و ستایش مرا بگویند.
(پرستش و ستایش خد-اوند در قالب عبادت و انجام دادن فرمان های الهی، اساسی ترین وظیفه فرد ایسرائل در طول زندگی اش خواهد بود.)
22-اما تو ای نسل یعقوب، ذات مرا به یاد نیاوردی و نخواستی ، زیرا تو ای ایسرائل، از عبادت به درگاه من خستگی نموده، به تنگ آمدی.
23-گوسفندان قربانی سوختنی خود را برای تقدیم به من نیاوردی و ذات مرا با قربانی ها و (عبادتهایت) محترم نشمردی ، اما من تو را با آوردن هدایایی ارادتی نفر سوم و با اندودن “بخور مقدس” به درگاهم خسته نکردم.
24-تو حتی در تهیه “بخور مقدس” برای من ، نیشکر (که بسیار یافت می شود) با پول اندکی نخریدی و با چربی قربانی هایت نیز مرا خشنود نساختی ، اما در عوض ، ذات مرا با گناهانت آزرده کرده با خطاهایت مرا خسته نموده ای.
25-من هستم که خطاهای تو را برای حفظ عزت و احترام نام خودم پاک کردم و تنها از این سبب گناهان را به یاد نخواهم آورد.
26-توای ایسرائل مرا یادآور، بیا تا با هم به داوری ایستاده، دعوایت را بگو با عادلانه قضاوت شوی.(تو و پدرانت در حق من چه کار نیک و مثبتی انجام داده اید. من چه هنگام پرهیزکاری ها و نیکویی های (چه کار نیکو و مثبتی تو را فراموش نموده، یا گناهانت را بیش از آنچه بوده اند، به شمار آوردم.)
27-نخستین جد تو (آدم) گناهکار شده و بزرگان و رهبران تو نیز به درگاه من گناه ورزیدند.
(اشاره به روسای شواطیمو بعدها پادشاهان کشور ایسرائل باستان)
28-پس من کُهَنیم و لِوییم را با ویرانی بت همیقداش بی احترام کردم.
نسل یعقوب را به محکومیت و ایسرائل به دشنام و ناسزا شنفتن وانهادم.
فصل چهل و چهار
1-اما هم اکنون گوش فراگیر ای یعقوب – خادم من و ای ایسرائل که تو را برای خود برگزیده ام.
2-حد-ایی که تو را خلق فرموده، تو را در رحم چهره بخشیده ، یار و کمک خواهد بود چنین می فرماید:
“ای یعقوب – خادم من و ای یشورون (ایسرائل) برگزیده من ، نترس.”
3-چنانچه من زمین تشته را سیراب کرده، جویبارها را بر زمین خشک استوار کردم، جلالم را بر نسل تو نهاده و برکتم را بر تو استوار خواهم کرد.
4-“فرزندانت در میان سبزه داران، همچون درختان بید در کنار جویباران بر خواهند خاست.”
5-“یکی با افتخار تمام چنین ندا خواهد داد، من از قوم خد-اوند هستم و دیگری خود را نسل یعقوب خوانده وسرانجام، یکی هم با دستش خواهد نوشت: متعلق به خد-اوند و خود را ایسرائل نام می نهد.”
6-خد-اوند- پادشاه ایسرائل ، رهاننده او حد-ای مخلوقات عالم هستی چنین می فرماید:
“من هستم نخستین ذات عالم هستی و من هستم آخرین آن جز من حد-ای دیگری نیست.”
7-چه کسی دیگر قادر به چنین ادعایی است؟
“ادعایش را نموده، در برابر من رحد-ادهای مردمان باستان را بگوید. بگذارید تا اگر می توانند، آینده و آنچه روی خواهد داد، بازگویند.”
8-“نترسید و هراسان نباشید (از اینکه ممکن است ذات دیگری نیز قادر به انجام دادن این معجزات باشد، زیرا چنین ذاتی وجود نداشته و نخواهد داشت)؛ اما آیا من نبودم که گذشته و آینده را بازگفتم؟ شما شاهدان من هستید و همه معجزات را به چشم خود دیده اید. آیا حد-ای دیگری جز من وجود دارد؟ البته که صخره پناهگاهی چون ذات من دیگر نیست و من نیز ذات دیگری ار نمی شناسم.”
9-“همه آنان که پیکرهای تراشیده (بت) می پرستند، از دید جهان هستی پوچ و باطلند و آنچه به آن دلبسته اند، بیارزش و بی فایده است و اما شاهدانشان (بتهایشان) نه قادرند ببینند و نه چیزی در می یابند تا از کارشان شرمنده شوند.”
10-“آیا بی فایده تر از کسی که حد-ایی را ساخته یا بتی را ریخته باشد، وجود دارد؟”
11-“اینک بنگرید که تمام یاران و طرفداران آن بت ساز و هنرمندان و انسانهای صنعتگر شرمنده می شوند بگذارید دور هم گرد شده، از جایشان برخیزند. آن وقت است که (از هیبت خد-اوند) ترسیده، خجل خواهند شد.”
12-“آن آهنگر بت ساز با ذغالهای گرم و به نیروی پتک و بازوی قوی خویش تبری را می سازد.گرسنه و تشنه شده ، نیرویش کم شده، نمی تواند آب بنوشد و در حال ضعف است.”
(به هنگام ساخت و پرداخت بتی که آن را حد-ایش می خواند)
13-“یا آن نجار بت تراشی که با خط کش و مدادش چوب را نشان می نهد. سپس آن را به ورقه های چوب درآورده، با پرگارش آن را دایره می سازد، و سرانجام، آن را به گونه انسان درآورده ، تمثالی از زیبایی آدم می سازد تا در خانه ساکن شود.”
14-“او در تهیه چوب برای بت تراشی، درختان سرو آزاد را بریده، انواع بلوط را گرفته در میان درختان جنگل با نیرو پرورش می دهد. درخت شمشادی را نیز کاشته با بارون آزاد سیراب کرده ببالد.”
15-“سپس از این چوبها برگرفته، درهیزم و گرم کردن خود از آنها بهره گرفته و شاید هم با آنها آتش تنور نانوایی را می افروزد. آن هنگام او با همان چوبها حد-ایی ساخته، آن را می ستاید. با آن پیکری تراشیده و به آن کرنش میکند.”
16-“با نیم آن چوب، آتشی برافروخته با آن گوشت می خورد- با آن آتش گوشت را کباب کرده خود را سیر می کند . نیز خود را با آن گرم کرده می گوید:”آه گرم شدم و سرانجام گرمای آتش را دیدم.”
17-“و مانده آن چوب را به شکل حد-ایی ساخته بتش را می تراشد. او برابر آن به زمین افتاده و آن را می پرستد. با آن عبادت کرده، می گوید: مرا برهان؛ زیرا حد-ای من هستی.”
18-“این افراد نه می دانند و نه در می یابند ؛ زیرا چشمان بینایشان (خرد) نابینا و بسته اند و نمی بینند و قلبها ودلهایشان نیز نمی توانند احساس و ادراک داشته باشند.”
19-“هیچ کس در این باره نمی اندیشد و خرد نمی ورزد . فهم و شعور آن را هم ندارد که بگوید: نیم این چوب رابه آتش سوزاندم و بر ذغالهای آن نیز نان پختم گوشت کباب کرده ، خوردم پس آیا خردمندانه است که با مانده اش بتی سازم؟ آیا در حقیقت ، یک تنه درخت را می ستایم و کرنش می کنم؟”
20-“آن کس توکلش به یک مشت خاکستر است؛ زیرا قلبی فریب خورده وی را گمراه کرده است، چنانکه دیگر نمیتواند روحش را برهاند. نمی تواند به خود بگوید: آیا این دروغی نیست که برای مظهر پرستش در دست راستم گرفته ام؟”
21-“ای نسل یعقوب و ای ایسرائل، این سخنان را به یاد بسپار ؛ زیرا تو خادم من هستی من تو را ساخته و آفریده ام تا خود ویژه خودم باشی. ای ایسرائل پس مرا از یاد مبر.”
22-من خطاهایت را همچون ابر غلیظی که سرانجام کنار می رود و گناهانت را همچون مه غلیظ که دیگر زدوده میشود، پیراستم. پس به سوی من بازگرد، زیرا تو رارهانیده (برای خودم) بازخریدت کردم.
23-“ای آسمانها نغمه بسرایید، زیرا حد-ا این را انجام داده است(ایسرائل را از اسارت نجات رهاند) از شوق ستایش خد-اوند از ژرفای زمین نیز فریاد برآورید. ای کوهساران، ای جنگل و تمامی درختانت، آواز بخوانید، زیرا خد-اوند، سرانجام نسل یعقوب را رهانده با ذات مقدسش به ایسرائل جلال و شکوه بخشیده است.”