دوازدهمین هفطارا
پادشاهان اول 2/1-2/12
فصل دوم کتاب اول پادشاهان ، شرح روزهای آخر زندگی داوید هملخ در سال 2924عبری است. در این هفطارا او که آخرین روزها وشاید پایان حیات خود را در می یابد، شلمومو فرزند دلبند و جانشین تاج و تختش را فراخوانده، سخنانی سفارش گونه به وی میگوید: داوید در این وصیت نامه ، نخست و پیش از هر چیز، فرزندش را به پیروی بی چون و چرا از دستورها و فرایض خد-اوند که درتورا فرمان داده شده، می خواند و تنها راه پیروزی یکایک ملت ایسرائل را در پذیرش ، انجام دادن آیین و احکام الهی و اطاعت مشه می پندارد.
سپس با ابراز ناراحتی از کوتاهی کردن در مجازات یوآو- فرمانده کل لشگرش در نقشه پلیدانه کشتن اونز و عماسا- دو تن از سرداران بلند نشان سپاه ایسرائل به شلومو دستور می دهد تا پس از مرگ داوید، وی را به سزای کارهایش برساند. از دید دانشمندان و مفسران ایسرائل ، این خواسته به هیچ روی از دشمنی و کینه شخصی بر فرمانده لشگر خود سرچشمه نمی گرفت؛ بلکه اشاره ای بود به فرزندش که هنگام پادشاهی ، همواره عدالت کامل را در نظر داشته، درباره انجام دادن دقیق آن کوتاهی ننماید. نیز ناتوانی از خود نشان ندهد و فرایض تورا را رعایت کرده، بی هیچ سرپیچی یا مخالفت اجرا کند.
وصیت داوید خطاب به پسرش شلومو در متن این هفطارا ، تشابهی است با وصیت و آخرین بیانیه یعقوب آوینو به فرزندانش یا شواطیم ایسرائل که در پادشاهی ویحی آمده است.
به تفسیری ؛ همانندی این هفطارا و پاراشای مربوطش در متن آیه اول، سخن از فرارسیدن روزهای آخر و زمان درگذشت داوید است. این مطلب همچون آیه 29 فصل 47 پاراشای ویحی است که به روزهای پایانی زندگانی و رحلت حضرت یعقوب عالاو هشالوم اشاره دارد.
پادشاهان اول- فصل دو
1-و هنگامی که درگذشت داوید نزدیک شد و خود وی نیز آن را دریافت، فرزندش شلومو را که به جانشینی خویش برگزیده بود فراخوانده وی را چنین سخن گفت:
2-“من هم اکنون به راه همه آفریده های پهنه زمین می روم تا سرانجام درگذرم.
بنابراین نیرومند و قوی دل باش و پس از درگذشت من ، خود و احساساتت را مردانه پاس دار.”
3-“پیمان خد-اوند – پرودگارت را نگاه داشته، تنها در راه او گام بردار. احکام ، اوامر و فرایضش را همان گونه که در تورای مشه نوشته شده، نگاه دار تا در همه راه های زندگی ات و هر سو که می روی، پیروز باشی.”(همانند او مهربان و بخشنده باش)
4-“تنها آن هنگام خواهد بود که خد-اوند کلامی را که درباره من فرموده پابرجا می سازد؛ چنانکه فرمود: ای داوید، اگر فرزندان تو راه زندگی خود را بپایند تا در پیشگاه من با تمام جانها و قلبهایشان با حقیقت و راستی گام بردارند و تا وقتی که چنین زندگی کنند؛ بی گمان، عضوی از خاندان تو بر تخت فرمانروایی کشور ایسرائل تکیه خواهد داشت.”
(داوید ، تنها راه بقای پادشاهی و استقلال مردم و کشور ایسرائل را پذیرش و انجام دادن کامل فرمانهای تورای مشه و پیروی بی چون و چرا از دستورهای الهی می داند.)
5-“و اما تو فرزندم- شلومو از کاری که یوآو پسر صرویا – فرمانده کل سپاه من در حق من انجام داد با خبری، تو میدانی که وی با دو فرمانده و سردار دلیر لشگر ایسرائل – اَونِر پسر نِر و عَماسا پسر یِتِرچه کرد و پنهانی نقشه پلیدی کشیده، آنان را با بی رحمی کشت. چنین با قتل ایشان هنگام صلح و آرامش ، بیهوده خون ریخت و خون جنگ و دشمنی را بر کمربند و کفشهای پای خود پاشید.”
(کتاب دوم شموئل : یوآو، اوشالوم پسر دیگر داوید را که بر پدرش قیام کرده بود، بر خلاف میل داوید کشت، نیز اونر را که از افسران سپاه و وفادار به شائول می بود و در نبردی برادر یوآو و عَسائِل را کشته بودبه انتقام خون برادرش از بین برد و عماسا سردار دیگر را با زیرکی و شقاوت نابود ساخت.)
6-“پس از این رحد-ادها آگاهی، بینیش و انجام ده و نگذار که یوآو برای سیمای باشخصیت و فریبنده اش و موهای سپیدش ، به آرامش و سلامتی و بی بازخواست خون آن دو، این جهان را ترک کند.”
7-“اما درباره پسران بَرزیلای گیلعادی به ایشان احسان و مهربانی روا داشته، آنان را در میان بزرگانی که با تو بر سر سفره ات مینشینند بنشان، زیرا ایشان بودند که مرا هنگام گریز از دست برادرت اوشالوم یاری دادند.”
8-“و نیز آگاه باش که تو کسی را در دربار و کنار خود داری که نامش شیمعی پسر گِرا از خاندان بینیامین و اهل بِخوریم است . بدان که او با نشان والایش در دربار، دشمن من و خاندان من بود، زیرا در روزی که من رهسپار مَحَناییم بودم دیدم که با بدترین زبان به من ناسزا گفته ، دشنام و لعنت داد، اما هنگامی که وی در کرانه رود یَردِن نزد من رسید با فریبندگی زبان نرمش مرا واداشت تا برای او به ذات خد-اوند سوگند خورده، به وی بگویم که او را به سزای خطاکاری اش با شمشیر اعدام نخواهد کرد.”
9-“پس مپندار که وی معصوم و بی گناه است؛ زیرا تو مردی اندیشه ور خردمندی و در جایش تکلیف خود را خواهی دانست که سر فریبنده و سیمای به ظاهر زیبا و سفیدموی شمیعی را با خون مجازات خیانتکاری اش به دنیای آخرت بفرستی.”
(به تفسیر میدراش؛ شمیعی، سیاستمدار عالی نشان دربار داوید و از آموزگاران شلومو بود که در قیام اوشالوم، پنهانی به دشمنی و توطئه بر داوید، به سوی اوشالوم رفت؛ اما با شکست و کشته شدن وی ، بار دیگر می کوشید تا چاپلوسانه خود را به داوید و شلومو نزدیک سازد تا به دربار راه یابد.)
10-و سرانجام پس از این رحد-ادها، داوید درگذشته ، در کنار پدرانش آرمید و در شهر داوید؛یعنی، سرزمین ایسرائل به خاک سپرده شد.
11-داوید هملخ چهل سال بر سرزمین ایسرائل فرمانروایی کرده، 7 سال آن را در حِبرون و 33 سال دیگر را در یروشالییم به سر برد.
12-پس از وی ، شلومو بر تخت سلطنت پدرش داوید نشسته، پادشاهی اش بسیار استوار و پابرجا شد.