شعبان (شلمو) شهری در سال 1298 خورشیدی (1918 میلادی) در شهر بابل از توابع سرسبز و زیبای مازندران در یک خانواده یهودی متدین چشم به جهان گشود.
شعبان بیش از دوازده سال سن نداشت، که پدرش یوسف شهری بر اثر بیماری در سن چهل سالگی دارفانی را وداع گفت .و از همان موقع احساس مسئولیت نگاهداری خانواده (مادر، برادر و دو خواهر) را به عنوان فرزند ارشد پذیرفت. شعبان شهری تحصیلات ابتدایی و سیکل اول دبیرستان را در شهر بابل به پایان رساند، پس از درگذشت پدرش، او روزها به کسب کار می پرداخت تا کمکی برای امرار معاش خانواده باشد و شب ها به تحصیل و آموختن مشغول می شد.
شعبان شهری پس از گذراندن دوران خدمت در نیروی هوایی، با پس اندازی که اندوخته بود ، در شهر ساری دکان لباس شویی باز می کند و مشغول به کار می شود .وی در سال 1325 خورشیدی با همسرش (خانم آغا) از خانواده کهن پیوند زناشویی می بندد ، ماحصل این ازدواج چهار فرزند پسر و یک دختر می باشد.
او در سال 1338 خورشیدی به همراه خانوده اش به تهران کوچ می نماید و زندگی جدیدی را آغاز می کند، ابتدا به خرید و فروش دارو می پردازد . و پس از مدتی در سال 1343 خورشیدی در خیابان لاله زار، کوچه ملی رستورانی را با نام (شوخ) اجاره می کند، و به کسب و کار مشغول می شود.
شعبان شهری پس از سرو سامان گرفتن، بخشی از اوقات خود را در عرصه های گوناگون صرف فعالیت های اجتماعی می نماید و حضور فرهنگی و اجتماعی اش را در جامعه کلیمیان به نمایش می گذارد. او متواضعانه نقش بسیار فعالی در راستای امور خیریه عهده دار می شود و در کمیته مگبیت به عضویت در می آید. سپس به همراه دیگر شخصیت های خیراندیش جامعه به صورت غیر مستقیم به فعالیت های عام المنفعه و یاری رساندن به مستمندان مشغول می شود. و هرازگاهی شخصاً در سازمان های خیریه به دنبال حل و فسل مشکلات همکیشان خود می کوشد .
شعبان شهری ذوق و استعداد سرودن شعر را هنگام بلوغ در دبستان با سرودن چندین بیت شعر از خود نشان می دهد و چون شعرهایش مورد توجه و تشویق واقع می شود، از این رو تصمیم می گیرد اوقات فراعت خود را بیشتر صرف مطالعه اشعار شعرای صاحب نام ایران کند .در این میان مثنوی مولانا بسیار مورد توجه او قرار می گیرد. وی بعدها حول محور مطالعاتش را بیشتر روی سبک شعرهای عرفانی قرار می دهد. او برای شعرای عرفانی به ویژه مولانا، حافظ و خیام ارزش و احترام بسیاری قائل است. از این رو سبک سروده های آنان را در سطح وسیع فرا می گیرد.
او در اواخر سال 1346 به جهت بروز کسالت و بیماری برای معالجه راهی کشور ایسرائل می شود. اما مداوای او به درازا می کشد، بعد از بهبودی نسبی با دوستان هنرمند ارتباط برقرار می کند و با همکاری آنان یک مجموعه فرهنگی و هنری ایرانی را تأسیس می نماید و شخصاً با ایفای نقش (استرمردخای، شیخ صنعان و …) ، چندین نمایشنامه را بر روی صحنه تئاتر می برد که با استقبال و توجه تماشاگران و صاحب نظران مواجه می شود و مفتخر به دریافت تقدیر نامه هم می گردد، ضمن آنکه طی اقامتش بفراگیری زبان عبری و علم کبالا می پردازد .
شعبان شهری پس از سه سال به وطن باز می گردد . او به واسطه آشنایی به زبان عبری و آشنائی به فلسفه کبالا با ایمانی کامل و الهام گرفتن از کتاب مقدس می کوشد تا ارزش های والای مذهبی در آئین یهود را با نشأت گرفتن از آیات توراه به فارسی ترجمه کند، سپس در قالب عرفانی به صورت شعر گونه (مناجات) سلیس و روان بسراید و در اختیار همکیشانش قرار دهد.
ابتدا بخش هایی از کتاب مقدس (ادون عولام ، انشه امونا و یگدل الوکیم) را به فارسی ترجمه، و سپس به صورت مناجات می سراید. دیری نپایید که این نوآوری با استقبال جامعه کلیمی روبرو می شود، او نیز می کوشد تفیلاهای دیگر (دعاها) را ترجمه و به همین سبک بسراید.
شعبان شهری در اواسط دهه 1350 خورشیدی (1970) دو بخش از تفیلاهای مهم (پاتح الیاهو) و (تفیلت خنا) را برای اولین بار توسط یکی از شالیح صیپورهای کنیسای دروازه دولت “یعقوب بنفشه” با نوای خوش برروی نوار کاست می آورد و تمامی درآمد حاصل از فروش آنرا به عنوان ، هدیه صرف خانه سالمندان می کند. ضمن آنکه سال ها، تکثیر این اثر ماندگار توسط انجمن کلیمیان انجام می شود.
محل کار شعبان شهری، (رستوران شوخ) مکانی می شود برای گردهمایی دوستان، برگزاری جلسات شب شعر و ملاقات با شخصیت های هنرمند و فرهیخته و هرازگاهی ملاقات و صحبت جهت انجام کارهای خیر و عام المنفعه، ضمن آنکه هنرپیشه ها و دست اندرکاران سینما هم اوقاتی را در آن رستوران می گذراندند.
بعدها، به پیشنهاد دوستان هنرمند، شعبان شهری وارد عرصه سینمای ایران می شود او مجموعاً از سال 1350 تا 1357 خورشیدی در 30 فیلم بلند سینمایی با نقش های مثبتی که به او محول می شود به شایستگی نقش آفرینی می کند. در سال 1357 خورشیدی (اوایل انقلاب اسلامی) رستوران شوخ از طرف انقلابیون طعمه حریق می شود، پس از مدتی او به ناچار تغییر شغل می دهد و به خرید و فروش لوازم برقی می پردازد، اما کماکان فعالیت های اجتماعی و فرهنگی را در سطح وسیع تری، بطور جدی دنبال می کند.
در اواخر دهه 1360 خورشیدی دوستانش از او می خواهند که آثارش را چاپ کند، از این رو مصمم می شود که وقت بیشتری را برای به اتمام رسانید ، بازبینی و تصحیح آثارش اختصاص دهد. اگر چه شعبان شهری از قبل نیز با (آمنون نتصر) صحبت کرده بود که پس از آماده شدن سروده ها، ویرایش نهایی را به او بسپارد.
مجموعه اشعار شعبان شهری طی سالها بسیار فزونی یافته ، لذا او مجبور می شود سروده هایش را از لحاظ سبک شعری تفکیک کند و هر کدام از دست نوشته ها را در مجلدی جداگانه قرار دهد، بخشی را به عنوان مناسبت و یا اعیاد یهودی (روش هشانا، پسح، شاووعوت، پوریم) ، بخشی دیگر را تحت عنوان وقایع تاریخی، مذهبی شامل(تهیلیم، نفیلت خنا، عقدت ایسخاک و) و بخشی را به گونه مناجات برگرفته از کتاب مقدس (انشی امونا، آنا به کواخ، ادون عولام و …) تفکیک می کند، و بقیه اشعارش را بصورت تک بیتی، دو بیتی و رباعی در مجلدی جداگانه قرار می دهد.
شعبان شهری بر این باور بود، دنیا بر سه (اصل) استوار است، دانش توراه، ایمان به قادر مطلق و اعمال نیک، رفتار خیر و محبت انسان نسبت به یکدیگر،
از این رو قطعه زیر را سرایید :
شب و روز خیرخواه و درویش باش
نه در فکر آسایش خویش باش
چو خواهی به کامت بگردد سپهر
نگهدار بیمار دل ریش باش
همیشه بکامت نگردد سپهر
بفکر ره آخرت خویش باش
نگهدار طفلان درمانده شو
بشو نوش، نی در پی نیش باش
چو امروز بازوی خدمت توست
به نیکو عمل از همه پیش باش
بفردا میفکن تو امروز کار
نه در فکر کم نی پی بیش باش
چو (شهری) تن و جان به خدمت سپار
به فرمان حق باش و درویش باش
شعبان شهری در زمستان 1370 خورشیدی (1991 میلادی) دچار سکته قلبی می شود این شاعر پرتوان و تلاشگر در سن هفتاد و دو سالگی قبل از آنکه حاصل زحمات چندین ساله خود را به زیر چاپ ببرد چشم از جهان فرو بست. پس از درگذشت استاد، فرزندانش سعی نمودند طبق خواسته ایشان کلیه آثار وی را جمع آوری و مرتب کنند و در چند مجلد به نام دوبیتی ها و مناجات شهری به چاپ برسانند.
یک نمونه دو بیتی از آثار شعبان شهری:
درویش
زندگانی یک سرابی بیش نیست
هیچ مقامی برتر از درویش نیست
خدمت مردم کن و یزدان پرست
بت پرستی شیوه درویش نیست
* بخشی از فیلم آئینه زمان که شعبان شهری در آن ایفای نقش نموده است :

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

I agree to these terms.