ناصر نظریان در سال 1315 خورشیدی (1936 میلادی) در خانواده ای یهودی در محله عودلاجان تهران چشم به جهان گشود . پدرش الیاهو نظریان از خیراندیشان کاشان بود که در دهه 1230 خورشیدی به تهران مهاجرت نمود ، و در بازار تهران به تجارت پارچه مشغول شد . ناصر تحصیلات ابتدایی را از شش سالگی در مدرسه اتحاد (محله) آغاز و دبیرستان را در اتحاد (ژاله) به پایان برد . او در یادداشت هایش ، دوران تحصیلی را ، چنین آورده . هر روز مجبور بودم ، فاصله مدرسه تا خانه مان از خیابان ژاله تا خیابان سیروس را در زمستان های سرد و یخبندان و تابستان های گرم ، پیاده طی کنم . ضمن آنکه در مسیرم آماده بودم که هر از گاهی از بچه های شرور هم سن و سال خودم کتک بخورم .
روزهای شبات زودتر از روزهای دیگر از خواب بیدار می شدم که به اتفاق پدرم به کنیسای ” ملاحنیا ” برویم ، چون بیشتر دوستانم را می توانستم آنجا ببینم .
ناصر نظریان پس از سپری نمودن دوره سربازی وارد بازار کار شد ، ابتدا در یک شرکت ساختمانی با سمت کارمند حسابداری زیر نظر موسی کرمانیان مشغول کار گردید ، در سال 1340 خورشیدی از سمت خود کناره گیری نمود ، زیرا مصمم بود به کار آزاد روی بیاورد از این رو مغازه ای را دایر نمود ، سپس اقدام به خرید و فروش کاموا و واردات ماشین آلات بافندگی (کاموا) نمود .
ناصر نظریان در سال 1344 خورشیدی با همسرش “شهین” از خانواده بزرگ “حق نظر فرح نیک” پیوند زناشوئی بست ، ماحصل این ازدواج سه فرزند (دو پسر و یک دختر) می باشد .
ناصر نظریان نخستین بار ذوق و استعداد سرودن شعر را هنگام بلوغ در دبیرستان با سرودن چندین بیت شعر از خود به نمایش گذاشت و چون سروده هایش مورد توجه اولیاء مدرسه قرار گرفت ، انگیزه ای شد که وقت بیشتری را صرف مطالعه اشعار شعرای مورد علاقه اش کند .
عشق به خواندن اشعار در حدی بود که بیشتر اشعار کتب درسی را حفظ می نمود نیز همچنین اشعار چاپ شده مجلات را ، بریده های آنها را بصورت دفترچه ای جمع آوری می نمود و بیشترشان را حفظ می کرد . و در هر فرصتی سرکلاس و یا در جمع دوستان و آشنایان با احساسی خاص می خواند . بعدها گرایش بیشتری به اشعار مولانا پیدا نمود ، ضمن آنکه همیشه توجه خاصی نسبت به اشعار حافظ و سعدی داشت ، ضمن آنکه رفته رفته سبک سرودن اشعارش ، شباهت زیادی به سبک اشعار سعدی پیدا نمود .
ناصر نظریان فعالیت های فرهنگی و اجتماعی را از عنفوان جوانی با عضویت در سازمان خلوتص آغاز نمود ، مدتی را در باشگاه کوروش و شعاع به ورزش های بدن سازی و وزنه برداری پرداخت ، ضمن آنکه توفیقاتی را در این راه کسب نمود و چندین بار مفتخر به کسب مقام و مدال گردید . دیری نپائید به موسیقی روی آورد و در محضر استاد ” انوشیروان روحانی ” به تعلیم سازهای آکوردئون و پیانو مشغول گردید ، سپس به موازات آن به آموزش و تعلیم آوازخوانی پرداخت و نیز مدتی را هم تحت نظر استاد عطاالله خرم به فراگیری دروس موسیقی (اصیل ایرانی )ادامه داد .
دیری نپائید در محافل ادبی شرکت نمود ، در کانون پیشبرد یهود ، هنگام برگزاری شب شعر با توانایی که از خود به نمایش گذاشت ، مورد تشویق استاد عبدالله طالع همدانی قرار گرفت و این آشنایی بهانه گردید برای ارتباط بیشتر او با دیگر ادیبان شعر و موسیقی .
در یک گردهمائی ، با حضور جمعی از هنرمندان و شعرای نامی وی با استاد ” مهدی سهیلی ” آشنا می شود و باب دوستی باعث گردید ، ناصر نظریان حدود دو سال به عنوان شاگرد تحت تعلیم او قرار گیرد . طی این مدت او به فراگیری فن و اصول سرودن شعر و آشنایی به انواع سبک های شعر (بطور کلاسیک) پرداخت و با شرکت در انجمن های ادبی ، شب شعر به فعالیت های فرهنگی و نیز ارتباط و همکاری با دیگر شعرا و هنرمندان صاحب نام چون “ابوالحسن وزیری ” ، ” محمد حسین کسرائی ” ، “ابراهیم صهبا ” ، “ابوالقاسم حالت ” و بسیاری دیگر ، بر محفوظات ادبی و هنری خود بیش از بیش افزود ، نیز با حضور مکرر در بین آنان در هر فرصتی ذوق و استعداد خود را هم به نمایش می گذاشت .
ناصر نظریان ، پس از وقوع انقلاب اسلامی در سال 1360 خورشیدی (1980) به همراه خانواده اش تن به مهاجرت ناخواسته می دهد و به ایالات متحده آمریکا کوچ می کند . پس از سرو سامان گرفتن در شهر نیویورک ، به دنبال اهداف فرهنگی اش با شخصیت های فرهیخته و نهادهای فرهنگی ایرانی ارتباط برقرار می کند . در هر فرصتی در محافل اجتماعی و گردهمائی های ادبی و فرهنگی شرکت می کند و اشعار و مقالاتی اجتماعی را در نشریات فارسی زبان نیویورک و لس آنجلس (مجله میراث ایران، توفیق، مجله شوفار، متانا، سیمرغ و ماهنامه) منتشر می کند . دیر نمی گذرد ، بسیاری از نهادهای فرهنگی از او دعوت به همکاری نمودنند، در همین راستای در گردهمائی هنری و شب های شعر شرکت می کند و هنر و استعداد خود را برای هنر دوستان در غربت به نمایش می گذارد .
نیز همچنین طی مدت کوتاهی به عضویت بسیاری از نهادهای فرهنگی و انجمن هنری ایرانیان یهودی نیویورک پذیرفته شد . منجمله عضویت در هیأت مدیره انجمن ادبی و موسیقی شهاب، عضو هیأت امنا مجله پیام، چندین سال هم در هیأت تحریر مجله شوفار نیویورک به فعالیت های نوشتاری می پردازد . نیز به عضویت سازمان خیریه ” عزرمیدادید ” به فعالیت های عام المنفعه مشغول می شود .
او در سال 2005 انجمن هنری تنبکستان را تاسیس نمود و با سمت عضو هیأت مدیره، با همکاری جمعی از هنرمندان کنسرتی را در نیویورک برگزار نمود . ناصر نظریان در پی موفقیت های شغلی در کسب و کار و در راستای فعالیت های ادبی و هنری، نیز همچنین در امور فرهنگی جامعه یهودیان ایرانی در نیویورک فعالیت های مثمر ثمر و چشمگیری از خود نشان داده است .
او از سال 1990 میلادی به عضویت هیأت مدیره سازمان مرکزی یهودیان ایرانی نیویورک « بت هداسا » پذیرفته شد و در مقام، معاونت این سازمان، عهده دار مسئولیت برگزاری جشن ها و مناسبت های مذهبی گردید همچنین به عنوان یکی از اعضاء در کمیته حل اختلاف کنیسا جهت حل و فصل مشکلات جامعه به فعالیت مشغول شد .
ناصر نظریان در سال 2012 ، برگزیده ای از سروده های خود را ، مشتمل بر 450 غزل، قصیده، قطعه، ترجیح بند و ترکیب بند با اوزان مختلف و متنوع ، نیز حدود 2000 دوبیتی رباعی ، پیوسته و غیر را برای نخستین بار در قالب کتابی به نام ( پگاه ) در 395 صفحه
در نیویورک به زیر چاپ برد .
ناصر نظریان با وجود آنکه در دوران بازنشستگی بسر می برد، اما کماکان به فعالیت های اجتماعی ، فرهنگی و هنری خود ادامه می دهد . او اوقات فراغت خود را ، اغلب در کتابخانه شخصی خودش با بیش از سه هزار جلد کتاب نفیس که شخصاً در کلیه زمینه ها گردآوری نموده ، مشغول مطالعه و تحقیق می باشد ، ضمن آنکه در تلاش است بزودی دومین اثر ادبی خود را با نام « غروب آفتاب » به زیر چاپ ببرد و آن را به همه عاشقان شعر و ادب فارسی اهداء کند .

همکاری ناصر نظریان در گروه موسیقی عطاالئه خرم ( 1331 خورشیدی )
از سمت راست ناصر نظریان ، عطاالله خرم ، بهروز و پرویز پرویزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *