یشوعا یحزقلیادگار در سال 1245 خورشیدی (1866 میلادی) در یک خانواده یهودی متدین در تهران پا به عرصه وجود نهاد . پدرش یحزقلیادگار از متعمدین و خیراندیشان محله سرچال بود و چون از سواد خواندن و نوشتن کم بهره بود از این رو یشوعا را جهت تحصیل علوم عبری از خردسالی به مکتب ملا ابراهام ، بزرگترین دیان و رئیس خبرا تهران فرستاد .
استعداد و فراگیری یشوعا جوان در فراگیری علوم توراه ، تفسیر گمارا و شولخان عاروخ به حدی خوب بود که در مقایسه با دیگر همکلاسی هایش سرآمد گردید و همین امر باعث گردید خیلی زود وی در کنیسای حاداش به عنوان خزان کنیسا انتخاب شود و سال ها در روزهای شبات ، موعدیم و مناسبت ها ، در کنیسای حاداش به قرائت توراه و خواندن تفیلا مشغول بود .
در اوایل دهه 1270 خورشیدی (قبل از جنگ جهانی اول) یشوعا جوان به همراه کاروانی برای زیارت دیوار ندبه رهسپار یروشالیم گردید . او بدون استفاده از وسایل موتوری با پای پیاده در آن زمان توانست به این امر مفتخر شود .
حاج یشوعا فعالیت های خیرخواهانه را از عنفوان جوانی آغاز نمود . او از همان آغاز جوانی حرفه خود را اختصاص داده بود به تولید و فروش « یائین » (یکی از شغل های متداول در بین کلیمیان در سده 1300 خورشیدی) . اگر چه او این حرفه را برای امرار معاش زندگی خود انجام می داد ، اما همیشه معنویات شغلی خود را بر مادیات ترجیح می داد . او هرگز در محل کارش پیاله فروشی نکرد ، بهترین محصول را برای تولیدات تهیه می نمود و با دیسپلینی خاص شغلش را دنبال می کرد . حاج یشوعا به شغلش عشق می ورزید و بر این باور بود که شغلش مقدس است و میتصوای بزرگی را برای همکیشانش انجام می دهد . ناگفته نماند در آن دوران بسیاری از خانواده های یهودی در محله عودلاجان یائین مورد نیاز سالانه خود را ، خودشان تهیه می نمودند و نیز بعضی ها هم از این طریق امرار معاش می نمودند . حاج یشوعا در زیر زمین حیاط خانه اش بیش از چهل خمره کوچک و بزرگ را جهت تهیه و تولید یائین اختصاص داده بود و به طور مرتب در هر سال مصرف یائین کنیساها و خانواده ها را ، جهت شبات ها ، موعدیم ، مناسبت ها ، بریت میلا ، خوپا و دیگر مراسم مذهبی را تأمین می نمود . بعدها جهت تأمین عرق کشمش برای جشن های عروسی و دیگر مناسبت ها ، چندین سماور بزرگ (به شکل دستگاه تقطیر) به این امر اختصاص داد و با خیس نمودن کشمش که قبلاً تهیه نموده بود ، اقدام به تولید عرق کاشر نمود .
دیری نپائید ، به جهت تولید و ارائه یائین خوش طعم و عرق مرغوب و زنجیره دار (اصطلاحی بود در بین عام که برای عرق های ناب و زلال که معمولاً از کشمش تهیه می شد استفاده می کردند) ، با در نظر گرفتن قیمتی مناسب ، هر شیشه (بطر)یک چارکی یائین را به ارزش دو ریال و هر شیشه عرق کشمش هفت سیر و نیم به ارزش دو ریال به فروش می رسانید (به شرط آنکه شیشه های خالی آن را برگردانند) .
حاجی یشوعا یادگار به موازات فعالیت های شغلی ، کم و بیش کارهای خیرخواهانه را هم دنبال می نمود . او بیشتر روزها از صبح زود تا بعدازظهر به دنبال انجام مسائل حرفه ای خود بود . پس از صرف ناهار و خوابی مختصر ، منزل را ترک و راهی بازار می شد تا به سراغ دکانهای همکیشانش در مناطق بازار ، ناصر خسرو و لاله زار ، جهت جمع آوری « صداقا » (اعانه) برای مستمندان می شد . رفته رفته این امر صورت جدی تر به خود گرفت و به مرور تنی چند از شخصیت های خیرخواهانه در این راه به وی ملحق شدند . از آن جمله ” دایی یعقوب مصابند ” ، ” نیسان لائی ” ، ” مئیر قولیان ” ، ” آقاجان بخشی ” ، (متصدی قبرستان بهشتیه در میدان فوزیه) ” الیاهو بروخیم ” ، ” آقاجان حنوکا ” ، ” آشر الیاهو حکاک ” (پیروزیان) ، ” پینهاس عزرا شرف ” و یوسف بخشی با شناختی که جامعه کلیمی به اهداف خیرخواهانه وی و دوستانش داشتند ، کم و بیش کمک های لازمه را به وی تسلیم می نمودند . در دوران جنگ جهانی دوم به ویژه در دوران قحطی انجمن نیکخواه با دریافت کمک های بشردوستانه از طریق سازمان های بین المللی مأمور به پرداخت اعانه و تهیه یک وعده غذای گرم برای فقرا بود . حاجی یشوعا با شناختی که به خانواده های فقیر و بی بضاعت در منطقه عودلاجان داشت ، توانست در این راستا همکاری مثمر ثمری را با این انجمن خیریه انجام دهد . او با تهیه یک گاری کلیه مایحتاج این خانواده ها را از قبیل وسایل منزل ، لحاف و تشک ، پتو ، پوشاک و مواد غذائی را به طور پنهانی به آنان می رسانید .
حاجی یشوعا هرگز در انجام کارهای خیر ، خستگی در وجودش راه نمی داد . او با تمام توان خویش ، با روحی بلند به ویژه هنگام موعدیم مایحتاج شب های موعد را برای خانواده های مستمند و آبرو دار تهیه می نمود و شخصاً به آنها می رسانید . او بارها جهاز دختران دم بخت را فراهم می نمود و در صورت لزوم مخارج عروسی بسیاری از جوان ها را تأمین نمود . حاجی یشوعا مخالف گدائی نمودن فقرا بود . از این رو هر هفته دو یا سه قرآن به آنها خرجی می داد ، بارها پیش آمده بود مستمندانی از شهرستان ها برای گرفتن کمک های مالی به حاج یشوعا مراجعه می کردند ، او ضمن تأمین کمک های لازمه بلیط برگشت اتوبوس را هم برایشان می خرید و در اختیار آنها فرار می داد تا به شهر خودشان برگردند . نیز همچنین افرادی که از شهرستان ها برای کار به تهران کوچ می نمودند و فاقد جا و مکان بودند ، برای آنان در کنیساها به ویژه کنیسای عزرا یعقوب اطاقی را با امکانات زندگی فراهم می نمود و تا سر و سامان گرفتن به آنها خرجی می داد و از آنان نگهداری می نمود .
ناگفته نماند فعالیتهای خیرخواهانه وی فقط محدود و در انحصار اقلیت های کلیمی نبود ، هرازگاهی تا آنجائیکه توانش اجازه می داد در صورت لزوم بدیگر اقشار مردم کمک می نمود . از این رو در بین دوستان مسلمانش ، وی به حاج عبدالئه شهرت یافته بود .
یکی دیگر از عملکردهای خیرخواهانه حاج یشوعا انجام مراسم تشریع و تدفین اموات کلیمیان طبق شریعت . و فقه یهود (طبق اصول هلاخا) بود ، نیز همچنین دستگیری از بیوه زنان و یتیمان و خانواده های مستمند عیال وار از مسئولیت های وی بود .
پس از به قدرت رسیدن حکومت پهلوی ، قوانین جدیدی وضع گردید و درابعاد مختلف مدنی در کشور تغییرات بنیادی شکل گرفت ، به دستور رضاشاه شرکت سهامی رسومات برای تهیه الکل و مشروبات الکلی تأسیس گردید و نیز سهام شرکت را به تولیدکنندگان متفرقه واگذار نمودن تا آنها هم در این شرکت (رسومات) ذینفع باشند ، از آن به بعد به موجب قانون ساختن الکل و مشروبات الکلی از طریق اشخاص ممنوع اعلام شد و دولت از جهت حفظ تولید استاندارد و حفظ منافع مالی و بهره بری جهت خزانه مملکتی ، مالیات سنگینی را برای مشروبات الکلی تعیین نمود . (مالیات برای هر بطر عرق دو ریال ، شراب هر بطر یک چارلی یک ریال تعلق گرفت) . اما برای هر بطر الکل هفت سیر و نیم برای مصرف داروخانه ها ، مریض خانه ها و اطباء مالیاتی دریافت نمی شد .
این مالیاتها توسط « باندرول » بر روی درب بطری ها چسبانده می شد و فروش عرق بدون » باندرول » قاچاق محسوب می شد و تولیدکنندگان علاوه بر جریمه آن به زندان نیز محکوم می شدند . دیری نپائید ” حاج یشوعا یادگار ” تمام خمره ها و وسایل خود را تحویل شرکت رسومات داد و در مقابل آن سهام شرکت را دریافت نمود و از آن به بعد به طور مرتب خرید خود را از شرکت انجام می داد و اقدام به توزیع و پخش آن به مصرف کننده های کلیمی می نمود .
او در هفته یک و یا دو بار گاری خود را که با الاغ حمل می شد حاضر می نمود ، بطری های خالی را در جعبه های چوبی قرار می داد و از سه راه پامنار راهی کارخانه می شد و با تحویل دادن بطری های خالی و پرداخت مقداری وجه سهمیه عرق و شراب مورد نیاز خود را خریداری می نمود و راهی شهر می شد تا آنها را به فروش برساند .
در دهه 1320 خورشیدی ، هنگامی که اولین هیئت مدیره کانون خیرخواه در مراسم زدن اولین کلنگ ساختمانهای بیمارستان کانون خیرخواه در محل (زمین مورد نظر) به گرد هم جمع آمده بودند ، از حاج یشوعا یادگار و تنی چند از همکارانش (دائی یعقوب مصابند) دعوت به عمل آمده بود تا در این مراسم حضور داشته باشند ، یوسف پیروزیان رئیس هیئت مدیره کانون خیرخواه از حاج یشوعا دعوت نمود به پاس سال ها انجام خدمات اجتماعی بی شائبه و ارزشمند به جامعه کلیمی ضمن قدردانی از وی خواسته شد ، اولین کلنگ زدن ساختمان بیمارستان ها را او بر زمین زند .
حاج یشوعا یحزقلیادگار پس از یک عمر خدمات عام المنفعه در ماه ایار 5711 عبری ( 1331 خورشیدی ) در سن هشتاد و شش سالگی جان به جان آفرین تسلیم نمود و به دیار باقی شتافت . طبق وصیتش او را در گیلیارد بخاک سپردند . به پاس احترام آن مرحوم ، مدارس کلیمیان تعطیل گردید و جمع کثیری از کلیمیان (کسبه بازار ، روحانیون ، پزشکان ، اعضاء نهادهای فرهنگی و کنیساها اعضاء انجمن و پرسنل کانون خیرخواه) جهت مراسم خاکسپاری در شهر دماوند ، گورستان گیلیارد حضور یافتند .
حاج یشوعا در طی زندگی دوبار ازدواج نمود . ازدواج اول وی با دختری به نام “زلیخا” بود ، ماحصل این پیوند دو فرزند پسر و دو دختر بود . چهارده سال بعد همسرش زلیخا به واسطه بیماری ناعلاج دار فانی را وداع گفت . پس از مدتی با زنی مطلقه به نام “صنوبر” که نتوانسته بود صاحب فرزند شود پیوند زناشوئی بست ماحصل این ازدواج هم شش فرزند دختر و یک پسر بود . “نجات الئه یادگار” فرزند حاج یشوعا از سیزده سالگی از خزانیم خوش صدا کنیساهای به شمار می رفت و سالها در کنیسای پل چوبی و کنیسای دروازه دولت ، بعنوان یکی از خزانیم فعالیت می نمود . ضمن آنکه همانند پدرش در کارهای خیرخواهانه فعال بود . او و دیگر اعضای خانواده “یادگار” سهم بسزائی در ساختن کنیسای پل چوبی از خود نشان دادند .
حاج یشوعا یادگار در طی زندگانی اش با فراز و نشیب های متعددی روبرو گردید و مسائل تلخی را تجربه نمود . اما کوچکترین خلائی در اهداف خیرخواهانه اش پدید نیامد ، ضمن آنکه باعث گردید از همان دوران اولین نهاد عام المنفعه جامعه کلیمیان رسماً پی ریزی شود . بعد ها راه حاج یشوعا یادگار و دیگر دوستان خیراندیش وی کماکان توسط نسل های بعدی ایشان منجمله شادروان”شموئیل یادگار” دنبال گردید . نیز همچنین اینگونه فعالیت ها امروز در قالب سازمانی غیرانتفاعی با نام سازمان خیریه کوروش با سرپرستی اسکندر میکائل در خدمت خانواده های نیازمند جامعه کلیمی به فعالیت های خیرخواهانه ادامه می دهد .
تهران سال 1322 خورشیدی اولین قطعه زمین توسطه شادروان فرانک عینی خریداری شد
و در اختیار کانون خیرخواه قرار گرفت
حاجی یشوعا اولین کلنگ ساختمان را بزمین میزند
دماوند سال 1331 خورشیدی( 1951 میلادی )
اجرای مراسم خاکسپاری حاج یشوعا یحزقل یادگار با حضورخانواده آن مرحوم در زیارتگاه گیلیارد