نیصاویم
پنجاه و یکمین هفطارا
یِشَعیا 61/1 – 63/9
آخرین هفطارای تسلابخش یشعیا که در هفت هفته میان نهم آو و روش هَشانا
و همواره در شَبات پیش از روش هشانا و اگر وَیِلِخ دو پاراشایی باشد، خوانده می شود
در این بخش از نبوتهای آسمانی، یِروشالَییم به نمایندگی از ایسرائل در پاسخ نویدهای نجات از سوی خد.ا، از خستگی و فرسودگی ویرانی و غربتش تسلا یافته، شادی و سرورش را ابراز می کند.
مژده های دریافت برکات و پاداشهای آسمانی توسط قوم با ایمان و خد.اترس ایسرائل در هفطارا و پاراشای نیصاویم، همانندی این دو را می نماید.
یشعیا – فصل شصت و یک
10. (آواز و شادی و سرور یروشالییم، مظهر ملت ایسرائل در وصف خد.اوند):
من غرق در اَرحام و برکات خد.ا بسیار مسرورم، چنانکه روح و روانم به شادی و خوشی در پناه خد.ا مشغول است؛ زیرا ذات او مرا جامه نجات و آزادی پوشانده، به لباس پرهیزکاری و عدالت در برگرفته است، چون دامادی که تاج بر سر نهاده و عروس، خود را به جواهر و زیورهای عروسی می آراید.
11. زیرا چنانکه زمین محصول خود را پدید می آورد، باغ تخم آن محصول را می رویاند؛ قادر متعال، ملت ایسرائل را برای پرهیزکاری شان با شکوه و جلال تمام در برابر دیدگان ملل عالم بر می فرازد.
(همان گونه که تخم پس از پوسیدن در خاک، گیاه و میوه زیبا و دلپذیر می شود، زمین و ملت ایسرائل پس از تحمل رنج و عذاب گالوت در آزادی و نجات و شکوهی هر چه بیشتر، برابر ملل عالم برمی خیزد.)
فصل شصت و دو
1. (نوید الهی در پاسخ شادی و سرور یروشالییم):
من (خد.ا) برای صیون (یروشالییم)خاموش نمی مانم و تا (رهایی نهایی) یروشالییم نمی آرمم که تقدسش همچون نور و جلال پرتو افکنده، نجات و آزادی اش چون مشعل آتش بیفروزد.
2. ملل عالم، سرانجام شاهد راه تقوی و پرهیزکاری تو (ایسرائل) بوده، شاهان و رهبران عالم شکوه و جلال تو را خواهند نگریست. آن هنگام نامی نوین می یابی؛ نامی که دهان خد.اوند بر تو خواهد نهاد.
3. آنگاه تو چون تاج زیبایی در اختیار پروردگار و چون تاج سلطنتی در دست خد.ا خواهی بود.
4. نامت دیگر ترک شده نخواهد بود و زمینت متروک نامیده نمی شود؛ زیرا پس از آن حِفصی باح (شادی ام از اوست) و زمینت بِعولا (عقد شده) خوانده می شود؛ چون ذات خد.ا در سرپرستی از تو شادمان و مسرور شده و از این رو زمین تو چون عقد شده (مکان ویژه) او خواهد بود.
5. زیرا چنانکه مرد جوان، دختر باکره را به عقد خود می آورد، فرزندانت (ایسرائل) تو را به عقد خود آورده و همان گونه که داماد از عروسش شاد و خوش است، خد.ایت به سبب تو شادمان خواهد شد.
6. و اما تو ای یروشالییم من بر فراز دیوارهایت و برای محافظت از تو دیده بانان گماشته ام.
(دیده بانان؛ یعنی، فرشتگان الهی مامور حفظ تقدس و پاکی یروشالییم و نیز بزرگان ایسرائل که مسوولان حفظ محدوده شریعت یهودند.) آنان هرگز روز یا شب خاموش نشده، پیاپی به وظیفه خود می پردازند و اما شما که به یادآوری خد.اوند مشغولید، آرام ننشینید.
7. و ذات مقدس او را آرام نهید تا سرانجام به نیروی اراده اش یروشالییم را استقلال بخشیده، آن را ستوده ی مردم روی زمین کند.
(یادآوری کنندگان خد.اوند، قوم ایسرائل در گالوت است که با استغاثه ها و عبادتهاشان پیوسته خرابی بِت هَمیقداش و سرگردانی قوم را به خد.ا یادآورده، آبادی آن و رهایی ایسرائل را همواره خواستارند.)
8. خد.اوند به دست راستش و به بازوی نیرومندش (به عظمت و شکوهش) چنین قسم یاد کرد:
«بی گمان، غله شما را به تاراج دشمنانتان نمی دهم و دیگر بیگانگان، ثمره دسترنجتان را نمی نوشند.»
9. اما آنان که آن غله را گِرد می کرده اند، ثمره کارشان را خورده، خد.اوند را می ستایند و آنان که آن شراب را به سختی می ساخته اند، آن را خودشان به خوشی و شادمانی در حیاطهای (بت همیقداش) خانه مقدس من (و برابر مقررات تورا) خواهند نوشید.
10. ای ملت ایسرائل بگذرید. از دروازه های ایسرائل گذشته، راه را برای دیگران بگشایید. بسازید. جاده ها را ساخته، سنگلاخ ها را کنار بزنید (و راه را برای بازگشت انبوه ملت که از گالوت باز می گردند، هموار سازید)؛ و سرانجام پرچم و نشان شناسایی قوم ایسرائل را بر فرازشان برافرازید.
11. اینک خد.اوند به سرزمین های دور چنین اعلام فرموده است:
«ای ملل عالم به دختر صیون (ملت ایسرائل) بگویید: اینک زمان نجات و آزادی تو فرا رسیده، بنگر که پاداش آسمانی (که برای تو و برابر رنجهای سرگردانی و در به دری تو منظور شده) در دست خد.اوند و مزدی که پروردگار (برای تو کنار نهاده) در اختیار ذات خود اوست.»
12. و اما (ای یروشالییم) بنگر که همه عالمیان، (فرزندانت را) قوم مقدس و رهاشدگان الهی و تو را مطلوب و دلخواه و نَه شهر متروک خواهند خواند.
فصل شصت و سه
(رویای عمیق یِشَعیا در مجازات نهایی الهی برای قوم اِدوم یا نسل عِساو در ظلم و ستمی که به ملت گالوت کرده است. این نبوت، تصویری است از دوران ظهور ماشیَح که خد.ا به نام رزمنده ای نیرومند و خشمگین چنانکه جامع نبردش از خون دشمنان ایسرائل رنگین شده، از این نبرد باز می گردد.)
1. این کیست که از اِدوم و از راه باصِره (محدوده ادوم) با جامه ای سرخ رنگ می آید؟
آیا همان ذات و نمادی است که در جامه پرشکوهش با جلال و عظمت قدرتش به پیش می رود؟
من (خد.ا) هستم که به افتخار پیروزی عدالتم، سخن گفته و برای نجات قومم، عظمتم را متجلی کرده ام.
2. (گفتگوی ناوی با ذات الهی در رویا): پس چرا جامه پرشکوهت سرخ و لباست همانند آن که چرخ شراب گیری را می گرداند، رنگین است؟ (جامه، لباس و چرخ شراب گیری، توصیفات ادبی، تشبیهی و رویایی بوده و مفهوم جسمی ندارد. شراب گیری؛ مجازات و لگد کردن نسل ادوم توسط خد.است.)
3. زیرا چرخ شراب گیری را به تنهایی گردانده (انگور را به تنهایی لگد می کوفتم) و هیچ یک از ملتها به یاری من نیامده بودند. من آن اقوام و ملل (عساو) را با خشمم لگد زده و به خشمم پای مالیدم.
این خون ایشان است که (چون لکه شراب) بر جامه ام پاشیده شده و برای همین لباسم را آلودم.
4. زیرا روز اجرای انتقامم را (که در مقایسه با دوران آزادی ایسرائل، مثل یک روز برابر یک سال خواهد بود) در نظر داشته ام و هم اکنون پس از اجرای آن، سال نجات و آزادی قومم فرا رسیده است.
5. و پیش از اجرای این انتقام و مشیت به قومم نگریستم؛ اما هیچ یک از آنان در این نبرد برای حمایت از من نبود. در بهت و حیرت به ایشان خیره شدم؛ ولی باز حاضر به ایستادگی و حمایت از من نشدند.
(گلایه خد.اوند از ملت ایسرائل است که وظیفه مقدسشان را در حمایت از فرمانها و فرایض و خواسته های او به خوبی انجام نداده اند و از این رو قادر به پایان دوران گالوت شان نبوده اند. پس خد.ا ناگزیر به شکست و نابودی دشمنانشان، ایشان را سرانجام برای قولش به پدران ایسرائل رهاند.)
نجات را به بازوی خود در این نبرد فراهم آورده و هیبت خشمم بود که ذاتم را در این راه استوار گرداند.
6. در خشم بسیارم بود که ملتها (مخالفان ایسرائل) را زیر پا لگد کوفتم و غضبم را به آنها نوشانده، خونشان را بر زمین ریختم.
7. و من (یشعیا) رحمتها و ستایش خد.ا را بر پایه آنچه ذات مقدسش برای ما (ایسرائل) اراده فرموده و انجام داده است، می گویم. درباره همه خوبی ها و احسانی که به خاطر ذات رحمان و رحیمش و برای عشق و دلبستگی بی کرانش در حق خاندان ایسرائل روا داشته است، می گویم.
8. زیرا ذات مقدس او اعلام نمود: «اینان (با خطاهاشان باز) قوم من هستند. فرزندانی که با این حال سرانجام عهدشان را نخواهند شکست» و چنین بود که ذات او (خد.ا) مظهر نجات و آزادی ایشان شد.
9. همان ذات و مظهر مقدسی که در تمام دوران رنج و ستم ایشان، او هم در عذاب و رنج بود و از این رو آنگاه «فرشته حضور اقدسش» ایشان را رهاند. برای محبت و لطفش بود که ایشان را آزادی بخشید.
(بر بالهای خود) افراشتشان و در دورانهای گذشته حملشان کرد.