بدون تردید «چشم بد» همانند پنج حس آدمی ، با او متولد می شود ، رشد می کند و با مرگ انسان خواهد مرد .
در علم روانشناسی غریزه «حسادت» به نوعی نشانگر یک شخصیت منفی و متفاوت می باشد و اگر بیش از اندازه برانگیخته شود نوعی بیماری روحی محسوب می شود و تاکید شده که شخص بیمار اگر این احساس را کنترل نکند ، بطور یقین بخود و دیگران آسیب خواهد رساند .
در عرفان یهود یا کبالا ، این ویژه گی و دیگر حس های منفی نظیر آن ، در جایگاه سفیروت در جهان کردار « آسی ها» (چهارمین جایگاه ) قرار گرفته است و به نوعی پل رابط بین جهان علیا و خاکی می باشد و آن در برگیرنده تمام قوانینی است که بر موجودات حکفرماست و نیز آشکار کننده یک جریان کلی از تاثیرات متوازن و متشکل بین تمام اصل های بهم پیوسته ملکوتی می باشد .
برهمین اساس طبیعی بنظر می رسید که از همان آغاز ، عامه مردم از بیم «چشم بد» و یا به تعبیری «چشم شیطان» ، اصولا بدنبال یک ابزار حمایت کننده ودفائی و یا تدابیری جهت برقرار کردن امنیت جانی و مالی برای خود باشند . ضمن آنکه جهت پیشگیری از «چشم زخم» بهر طریقی که میسر بود متوسل می شدند . اگر چه در ابتدا چاره اندیشی های توسطه ریش سفیدان و یا جادوگران بصورت سنتی و یا با سحر و جادو انجام می گرفت . اما به مرور با گرویدن بشر به یکتاپرستی و آگاهی یافتن به علم و دانش بیشتر، نیز تسلط نسبی بشر به قوانین طبیعت و نیز با بهره گرفتن از دستورات دینی تا حدودی توانستند در این امر به مقابله بپردازند و این باور را که بیشتر جنبه خرافی گرفته بود و قرن ها بر روح و روان آنان تسلط یافته بود ، سایه آنرا در زندگیشان کمرنگ تر کنند.
نا گفته نماند بعضی از این باورها اختصاص به یک فرهنگ خاص و یا یک قوم خاص داشته و به مرور بخشی بزرگی از فرهنگ جوامع انسانی را تحت تاثیر قرار داد، بعبارتی رفتار های غیر منطقی که هیچ دلیلی بر صحت آن وجود ندارد، اما در فرهنگ های مختلف به عنوان آداب و رسوم اجتماعی بدون توضیح منطقی پذیرفته شده است .
به هر تقدیر اشاعه و گسترش این باورها و موجه جلوه دادن آن در بین جامعه بشری و نیز نحوه استفاده از آن در طی سده ها (در یک ژرف اندیشی) غیر قابل باور به نظر می رسید. زیرا در این رابطه هر قوم و قبیله روشی ابداع نمود و با گذشت زمان، آدابی خاص و آئینی ویژه یافت ،هر کنشی را واکنشی می طلبید. در این میان بازار ساحران برای توجیه این عقاید خرافی روز به روز گرمتر گردید. دیری نپائید آنها با اندرزها و رهنمودها توانستند کاملا بر ناخودآگاهی های فردی و قومی نفوذ پیدا کنند و از این طریق نه تنها اعتقادات دینی را کنترل نمودند، نیز در همه زمینه ها به ویژه علوم فرهنگی ، علمی ،هنری و ادبیات ، طب و حتی عرفان را هم متاثر ساختند. و آسان تواننستند تراوشات مغزی خود را (درست یا نا درست) بر پیروان خود دیکته کنند. به عبارتی تاریخ را متحول ساختند.
در این راستای چاره اندیشی های گمراه کننده بسیاری بین تمدن های بویژه در مشرق زمین ترویج یافته بود که بعد ها عالمگیر شد و بعنوان یک سپر و یا ابزاری باز دارنده در مقابل نیروهای اهریمنی (انرژی های منفی)، باورهای خرافی و نیروی های ماورالطبیعه و حتی بیماری ها مورد استفاده قرار گرفت .
از آنجمله نمادهای طلسم گونه، که بسیاری به آن اعتقاد داشتند، مانند تعویذ ها و تندیس های اسطوره ای ، نوشته های دعاگونه نیز طلسم ها و اشیاء سمبلیک، شمایل سنگی، بت ها و هر آن چیزی که بعنوان یک دستاویز قابل استفاده بود و اسباب آرامش را برای عامه مردم فراهم می نمود. در این فصل به تعدادی از آنها کوتاه و مختصر اشاره شده است.

نعل اسب
که اشاره به این باور است که آویختن آن (در هر مکان) به شکل سر بالا موفقیعت و شانس خواهد آورد و اگر به صورت وارانه آویزان شود باعث بداقبالی و نحسی خواهد بود .

 

نظر قربونی

یکی دیگر از باورهای نمادین مردمان گذشته که برای دفع «چشم زخم» یا جلوگیری از نفوذ «چشم بد» به شکل مهره های سیاه و سفید، بیشتر بصورت آویز بر روی لباس نوزادان نصب می کردند نیز همچنین بصورت گردنبند هم بر گردن حیوانات قرار می دادند . کشاورزان این مهره ها را از چشم خشک شده گوسفند تهیه می کردند .
مهره مار :
از دیگر از باورهای است که بعضی از افراد معتقندند ، کسی که مهره مار همراه داشته باشد، شانس به او روی خواهد کرد

بلا گردان :
نوعی مدال به شکل چشم که آنرا بر بازو و یا بر گردن می بندند و متعقدند که باعث بدور نگاهداشتن «چشم بد» و دفع بلا از انسان می شود و در بسیاری از فرهنگ ها هنوز وجود دارد، البته طی این سالها با پیروی از مد در طرحهای گوناگون در لباس ، جواهرات و کالاهای تزینی از آن بهره می برند. (در فرهنگ یهود نوعی سگولا یا چاره نامیده می شود)
سیر و پیاز :
در تمدن مصر باستان سیر و پیاز یکی از مطمن ترین ابزار ها برای دور نگاهداشتن شیاطین و نیز ارواح خبیٍثه از خانه ها شمرده می شد. بعد ها یونانیان هم بر این باور اعتقاد پیدا نمودند. رسم بود هنگام سفر مسافرین چندتائی از آنرا همراه خویش داشته باشند ، تا بدین وسیله، خود را از شر بیماری ها محفوظ بدارند. نیز همچنین چند کله سیر را در زیر متکا می گذاشتند و یا بر گهواره نوزاد می بستند تا هنگام خواب از نوزاد رفع بلا و ارواح خبیثه بدور باشند. نیز بدین منظور رسم بود هنگام جابجایی به خانه و یا به دکانی نو تعدادی از کله های سیر را بر درب ورودی آویزان می کردند .

عدد 13

نحسی عدد سیزده در حال حاضر در اقصی نقاط جهان پدیده ای آشنایی می باشد و آنرا شوم و باعث بدشانسی می دانند، در صورتیکه در فرهنگ یهود عدد 13 بدلیل انجام مراسم برمیتصوا (سن تکلیف) پسران در سن سیزده سالگی نحس نمی باشد .
از دیگر باورهای خرافی، استفاده بعضی از الفاظ چون “بر شیطان لعنت»، «بر چشم بد لعنت» ، «ماشاالئه» (هنگام تحسین و تعجب ، برای دفع چشم بد گفته می شود) ، «گوش شیطون کر» ، «بی حرف پیش»، «عافیت باشه»، «قدمش مبارک» و بسیاری دیگر از کلام ها . نیز همچنین وجود گربه سیاه در خانه، که آنرا سمبل بدشانسی می پنداشتند، شکستن آینه را بداقبالی می دانستند، کسوف و خسوف را خشم الهی تصور می کردند.
تعویذ:
دعایی که معمولا بر روی کاغذ می نوشتند و برای رفع بلا و یا بدور نگاهداشتن «چشم بد» بر بازو می بستند و یا بر گردن می آویختند، البته بعضی از این تعویذ ها را، طی مراسمی در آتش می سوزانیند.
کسوف و خسوف:
پاره ای متعقد بودند که هنگام کسوف، اژدها یا هیولای ظلمت، خورشید را خواهد بلعید، با گذشت زمان این تعبیر به صورت خرافات و سپس به اعتقادات مذهبی گرائید، چنانکه گفته اند در آخرت آنچه خواهد بود جنگ، قحطی و کسوف است و آنرا نشانه ی هشدار دهنده ای برای بشر می دانستند.
در دوره رنسانس، بر این عقیده بودند که کسوف بدست شیطان انجام می گیرد و تاریکی ناشی از آن به معنای تاریکی حاصل از شدت گناهان و نشانه ای از غضب الهی می باشد. بر همین اساس تصور می کردند، دنیا به پایان خواهد رسید و سیل (طوفان نوح) جاری خواهد شد. از این رو برای رهایی از غضب الهی و طلب آمرزش گناهان، روزه می گرفتند و برای عبادت و اجراء مراسم خاص اعتراف به گناه به کلیساها هجوم می بردند. هنگام خورشید گرفتگی هیچ موجودی اجازه نوشیدن یا صرف خوراک را نداشت و با ایجاد صداهایی بوسیله ظروف توخالی سعی بر دور کردن ارواح خبیثه از خود را داشتند.
اگر چه مفهوم همه این نکات بدلیل توجیهات غامض قابل فهم, نبوده ، با این وصف بیم از «چشم بد» و مصون ماندن از صدمات یا خطرات، بقدری حائز اهمیت بود که هر گفته و یا نقل قولی را بدون تامل به عنوان چاره اندیشی پذیرفته می شد.
در این راستای اعمال دیگری در قالب یک سنت چون ، تخم مرغ شکستن، نمک پاشیدن، دست و روی شستن، اسفند در آتشدان ریختن، برتخته زدن، فوت کردن در جهات مختلف، آب دهان (تف) انداختن، نیز متعقد به بد قدم و یا خوش قدم بودن، اعتقاد به دشت اول، از دنده چپ پا شدن، چشم بستن و نیت کردن . همچنین جهت حل و فسل اختلافات و پیدا شدن راه حلی برای مشکلات، با استخاره کردن و یا فال گرفتن آنهم از طریق بهره بردن از رمل و اسطرلاب ، تسبیح و بسیاری از ابزار های دیگر که از باورهای خرافی و نیز بعنوان چاره اندیشی یک امر عادی به شمار می رفته .
به نظر می رسید، رعایت و انجام این نکات در ارتباط با دلایلی نا مفهوم، فقط برای بدست آوردن سلامتی ، ثروت ، خوش اقبالی و دور نگاهداشتن «چشم بد» بوده است . ضمن آنکه در همین راستای بر باور بعضی دیگر از اقوام داشتن پای چپ خرگوش شکار شده باعث خوش اقبالی خواهد بود و سکه در آب انداختن به نیت بازگشت و دیدار مجدد یا نشستن جغد و یا کلاغ (زاغ) بر بام خانه نشانه بد یمنی است، نیز پاشیدن آب بر پشت مسافر بمنزله بخیر بودن سفر تلقی می شده است و بسیاری دیگر از این قبیل مفاهیم که بیشترین آن بدست فراموشی سپرده شده است .
منابع مورد استفاده :
باورهای اسطوره ای یوسف ستاره شناس
مطالب مرتبط :
چشم بدسگولاخمسه

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *