موسی (مشه) مندلسون

 

با ویرانی معبد دوم اورشلیم (بیت همیقداش) و پس از تخریب کشور یهودا به دست رومی‌ها و متواری شدن یهودیان در اقصی نقاط دنیا، تاریخ شاهد سر آغاز دوران تلخی بنام گالوت بود. ملت یهود طی این دوران به ویژه در قرون وسطی شرایط متفاوتی را تجربه کردند، اجبارا به صورت منزوی زندگی و کار می کردند. در تنگاتنگ تعصبات و محدودیت ها، ناخواسته جوامعی کوچک در اطراف کنیسا ها با کمک شخصیت های روحانی تشکیل دادند. ربانیم با توجه و حراست از ارزش‌های معنوی سعی به حفظ فرهنگ یهودیت می کردند و مردمشان را در محیطی که اغلب خصومت‌آمیز بود راهنمایی می‌نمودند.
موسی مندلسون فیلسوف شهیر، محقق، مترجم و مفسر کتاب مقدس تورات در چهارم سپتامبر ۱۷۲۹ در «دساو» آلمان پا به عرصه وجود نهاد. یهودیان در آن سال‌ها در آلمان اسم خانوادگی نداشتند . لذا با پیروی از سنت‌های یهودی (توراتی) اسم خود را پس از نام پدر می‌آوردند. بعدها آلمانی‌ها اجازه دادند که اسم خانوادگی داشته باشند.
موسی مندلسون اصول دین و احکام شرع یهود را ابتدا نزد پدر خود منخم مندل که تورات نویس (صوفر) بود فرا گرفت، سپس داوید هرشل فرانکل مسئولیت آموزش علوم دینی وی را به‌عهده گرفت. فرانکل او را ابتدا با تنخ، تلمود و سپس با فلسفه هارامبام (موسی بن میمون) آشنا ساخت. با استعداد و علاقه‌ای که موسی از خود نشان داد جهت فرا گرفتن فلسفه و زبان‌های لاتین، فرانسه و انگلیسی به همراه فرانکل به برلین رفت. او از خمیدگی پشت رنج می‌برد کم‌رو و کم حرف بود. با این وجود در محیط قرون وسطی رشد کرد و قوانین سنتی (هلاخا) یهودیت را به‌خوبی آموخت و هم‌زمان تجارت ابریشم را یاد گرفت. پس از گذشت هفت سال مطالعه به عنوان ربای به تدریس فرزندان “ایزک برنها” (متمول و کارخانه‌دار ابریشم) پرداخت و پس از چهار سال کتابدار، سپس شریک ایزک برنها شد .
در سال 1745 مندلسون با گوتهلد افرائیم لسینگ نویسنده و نمایش‌نامه نویس آلمانی آشنا شد و او هم مندلسون را به شخصیت‌های مهم و اساتید ادبی برلین معرفی کرد. یک سال بعد مندلسون اولین کتاب خود را به زبان آلمانی به‌نام گفتگوی فلسفی منتشر ساخت، موسی برای اینکه حقیقت فلسفه‌اش را ثابت کند در یک مسابقه نویسندگی شرکت کرد و با فیلسوف بزرگ آلمانی ایمانوئل کانت به رقابت پرداخت و او را شکست داد. لسینگ، مندلسون را تشویق کرد تا به نوشتن رساله‌های فلسفی ادامه دهد و به این تاجر خوش‌‌رفتار کمک کرد تا تالیفاتش را منتشر کند، همان سال کتاب دیگری را تحت عنوان در مورد احساسات و متعاقبا کتاب مدرک برای علوم ماورالطبیعه به‌چاپ رسانید که به دریافت جایزه نائل گردید.
در سال ۱۷۴۹ گوتهلد لسینگ نمایش‌نامه‌ای به نام یهودهال نوشت که در آن ملت یهود را نه به صورت قومی خون آشام و نفرت انگیز بلکه مردمی منطقی و مهربان ترسیم کرد. برخلاف نویسندگان معاصرش ولتر، نویسنده فرانسوی که به‌ طور کینه‌ جویانه‌ای یهود ستیز بود. با این وجود بسیاری از چهره‌های روشنفکر آلمانی کوشش می‌کردند که یهودیان را از محدودیت‌های قرون وسطایی نجات بخشند. این اندیشمندان میانه رو آلمانی سعی داشتند روحیه مذهبی دیگر انسان‌ها را کاملا درک کنند و به عقاید آنان احترام بگذارند زیرا بر این باور بودند که می‌توان از این طریق بین فرهنگ‌ها به‌ویژه مسیحیت و یهودیت آشتی برقرار کنند.
مندلسون با انتشار رساله فائدون در سال 1767 توجه بسیاری اندیشمندان اروپا را به‌خود جلب کرد و در پی آن لقب سقراط آلمان را گرفت، او به زبان آلمانی فلسفه پلاتون و مسئله جاودانی روح را پیگیری کرد و استدلال کلاسیک (نه عبری)‌ را برای روشن کردن عقایداش به‌کار برد. در بخشی از این کتاب رابطه خداوند و انسان را تشریح نمود و به فنا ناپذیری روان بشر اشاره نمود.
مندلسون با پیروی از دوستش افرائیم لسینگ که به زبان فرانسه و لاتین که آن دوران مرسوم بود نمی‌نوشت و به‌ندرت صحبت می‌کرد. مندلسون تعصب زبان آلمانی (زبان مادریش) را در همه سخنرانی‌هایش به‌کار می‌برد.
او که معاصر بعل شم‌طوو و ویلنا گائون بود کوشش می‌کرد با فلسفه‌اش جامعه یهودی را از حصار گتو‌ها خارج و به‌دنیای غیر مذهبی بیاورد. روشنگری یهودیت یا هاسکالا در اثر گسترش و جذب بسیاری از یهودیان به فرهنگ آلمانی بود «اول آلمانی بعد یهودی» این شعار کسانی بود که اشتباها آسودگی از محدودیت‌های قرون وسطی را جریانی در کاسته شدن از تنفر توتونیک‌های آلمان (قوم اولیه وحشی آلمان) باور داشتند. این خوش‌خیالی مخرب در مدت ۱۵۰ سال با موفقیت در هنر و اقتصاد ادامه یافت و با آتش‌های رایش سوم پایان یافت.
هدف مندلسون آشتی دادن افکار غیر مذهبی با زندگی مذهبی بود. مندلسون عقیده داشت که رفتن به کنیسا امری اختیاری است و نه اجباری. حکومت سیاسی ربانیم تمام شده بود و قدرت طرد و یا کفاره (تکفیر) دیگر قانونی نبود. این تفکر اجازه داد که مردم در انتخاب نوع دین خود آزاد باشند، مندلسون بر این باور بود این انگیزه‌ای خواهد شد برای از بین رفتن نفرت و تعقیب و آزار بین همه اقوام. یهودیان باید در خانه و کنیسای خود آزاد باقی بمانند ولی شهروندان وفادار به حکومت باشند و در چرخه زندگی فعال باشند. او گفته بود، هنگامی که خداوند فرامین خود را در کوه سینا به موسی ابلاغ کرد می‌بایست تنها شامل قوم بنی اسرائیل بوده و روشی برای قانونی کردن روابط بین آنان باشد .
مندلسون همواره آموزش زبان عبری و ترک زبان ییدیش که به باور او زبان محلی گتوهاست را توصیه می‌کرد. او در سال 1783 ترجمه کتب پنجگانه تورات را با تفسیر عبری به زبان آلمانی برگردانید، همچنین مزامیر داود (تهیلیم) را به آلمانی ترجمه نمود . میلیون‌ها از این کتب فروخته شد، با این همه ربانوت متعصب در آن زمان خرید آن را ممنوع کردند.
او بسیاری از رهبران حکومت و اندیشمندان اروپا را ملاقات کرد، در ملاقات مشهورش با فردریک کبیر، از اینکه پادشاه به زبان فرانسه می‌نویسد انتقاد کرد ( یک کار بی‌باکانه در زمانی که حکومت محدودیت‌های بسیاری برای یهودیان وضع کرده بوده) جان لاواتر یک روحانی پروتستان از او سوال کرد اگر مندلسون گمان می کند یهودی و مسیحی باید با هم باشند چرا به دین مسیحی نمی‌پیوندد، سئوالی که از دفاع منطقی موسی مندلسون بی‌جواب ماند.
انعکاس نظریات غیر مذهبی مندلسون همواره با خشم کسانی که برای آئین‌های مذهبی احترام ژرفی قائل بودند روبه‌ر‌و می‌شد. برای مندلسون باور مسیحیان به رفتن مسیح به آسمان بسیار غیر منطقی‌تر از قوانین یهودیت بود. و همواره تاکید می‌کرد قبول ایمان و عقیده باید همواره با اندیشه‌های منطقی همراه باشد. بر اساس سنت‌های ابن میمون تمام تلاش انسانی خارج از منطق است.
تاثیر مندلسون در رشد فرهنگی و اجتماعی یهودیان در آن مقطع زمانی اساسی و حیاتی به نظر می‌رسید. نوگرایی فلسفی به‌طور مداوم در خدمت یهودیان اروپای شرقی بوده است که سال‌ها با فرهنگ روستایی در کنار یکدیگر باقی مانده‌اند. او امیدوار بود که یهودیان و مسیحیان در یک جامعه ازاد و با منطق با یکدیگر زندگی کنند. با این همه مندلسون با تغییر مذهب مخالف بود و از یک نوع گذشت و احترام متقابل دفاع می‌کرد. یهودیان باید یهودی و مسیحیان باید مسیحی باشند آنها وجوه مشترک بسیاری دارند. بزرگان ادبیات آلمان گوته و شیلر نظر موافق خود را به مندلسون برای ازادسازی زبان آلمانی و فلسفه منطقی جهانی اعلام نمودند.
کوشش‌های مداوم او به تاثیرات مثبتی از جمله تاسیس مدارسی که یهودیان جوان در آنجا تحصیلات مدرن خود را می‌آموختند انجامید. مدارس آزاد یهودی که در سال ۱۷۸۱ پایه گذاری شد به نوعی نشانگر و نمونه کاملی از حمایت‌های جامعه یهودی نوگرای آلمان بوده. در این راستا ژوزف دوم امپراطور اتریش افکار تنفرانگیز مادرش ماری ترز را نسبت به یهودیان نادیده گرفت و فرمانی در مورد آزادسازی و رعایت حقوق مدنی یهودیان (رعایای خود) صادر کرد.
موسی مندلسون در چهارم ژانویه 1786میلادی در سن پنجاه وهفت سالگی چشم از جهان فرو بست. موسی مندلسون نمی‌توانست نتیجه فلسفه آزادی‌خواهانه خود را پیش بینی کند. در خانواده خودش تمام فرزندانش (از جمله نوه‌اش، آهنگساز مشهور فلیکس) به استثنای یکی همگی به دین پروتستان گرویدند. همچنین تقریبا ده درصد یهودیان آلمانی در سال‌های آخر ۱۷۰۰ مسیحی شدند، حتی بعضی از بازماندگانشان به حزب نازی ملحق شدند. مکتب غیرمذهبی (سکولار) در بسیاری از موارد به حل شدن در دیگر مذاهب منجر شد، مسئله‌ای که هنوز فکر یهودیان اروپا و امریکا را نگران می‌کند.
یقینا بسیاری از اندیشمندان مندلسون را پیشرو در هسکالا (روشنگری افکار) یهودی می‌دانند فرضیه‌های وی در یهودیت نفوذ بسیاری در پیدایش جامعه رفورم به‌ویژه در قرن نوزدهم داشته است. پیروان ویلنا گائون و بعل شم طوو با خشم با هسکالای مندلسون برخورد کردند. دستاورد این دگرگونی در اعتقادات یهودیان باعث شکل‌گیری سه جامعه ارتدوکس، محافظه‌کار و نوگرا (رفورم) شده و این امر تا حدودی باعث شکاف در اجرای آداب و رسوم مقدس یهودیان سنت‌گرا شده.
عقاید و اثار به‌جا مانده از مندلسون حقایقی تلخ و سوالات بغرنجی را در پی‌ داشته با این وجود زمینه‌هایی برای راه حل آن‌هم دور از دسترس نیست. یهودیان هنوز با آشتی دادن پدیده‌های مدرن با سنت‌های مذهبی روبه‌رو هستند. پس از هلوکاست توجه عامه مسیحیان با گرمی ولی با تردید و کمی شک به یهودیان روبه‌رو شده است. از طرف دیگر نگرانی یهودیان برای حقوق مدنی با مندلسون دغدغه دیگری است.

.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *