لقمان میکائیل در سال 1289 خورشیدی در یک خانواده مذهبی در تهران (محله سرچال) به دنیا آمد. پدرش الیاهو میکاییل از خادمین و بنیانگذار کنیسای عذرامیکائیل یکی از کنیساهای بزرگ و زیبا که مزین به آینه‌کاری بود و در زیر بازارچه عودلاجان قرار داشت.
لقمان ده سال بیش نداشت که مادرش به دیار باقی شتافت، خلاء عشق و محبت مادر، قرار و شکیبایی را از وی گرفت، طوری‌که از ادامه تحصیل در مکتب‌خانه خودداری نمود. دیری نمی‌گذرد پدرش تن به ازدواج با زن دیگری می‌دهد.
به خاطر عدم سازگاری با زن‌پدر، خانه پدری را ترک می‌گوید و مسئولیت نگهداری وی به برادر بزرگترش که متاهل بود واگذار می‌شود. قبل از بلوغ جذب بازار کار می‌شود و مسیر جوانی را به عنوان شاگرد در حجره‌ای در بازار سپری می‌کند.
وی پس از سال‌ها شاگردی، دکان کوچکی را اجاره می‌کند و به شغل خرازی می‌پردازد، با سعی و کوشش موفق می‌شود کارش را توسعه دهد و در بازار مشیرخلوت حجره‌ای بزرگتر بخرد و به تجارت بپردازد. ضمن‌آن‌که هرازگاهی جهت خدمات اجتماعی و کارهای خیریه، داوطلبانه پیش‌قدم می‌شد و حتی جلساتی را بدین منظور در حجره‌اش در بازار برگزار می‌نمود.
لغمان میکاییل، اولین فعالیت اجتماعی خود را در کنیسا ملاحنینا در راستای کمک به خانواده‌های بی‌بضاعت عودلاجان آغاز می‌نماید.
آوازه کردار نیکش باعث گردید دیگر دوستان صمیمی‌اش عبدا… (نایب) و داوود القانائیان برای یک تشکل بزرگ‌تر در انجمن “حبرا” از وی دعوت نمایند که به آنها ملحق شود.
لقمان میکاییل

ناگفته نماند قبل از تاسیس انجمن کلیمیان تهران نهادهای خیر به صورت شورا، در کنیساها فعالیت داشتند که مهمترین آن انجن حبرا در سال 1310 در کنیسا ملاحنینا تاسیس شد. بعدها این انجمن در سال 1318 موجودیت خویش رسما با نام انجمن کلیمیان اعلام نمود.
در سال 1330 به خاطر نابسامانی‌هایی که در وضعیت بهشتیه خاوران مشاهده شده بود انجمن کلیمیان تهران، لقمان میکائیل را به‌عنوان مدیر مسئول بهشتیه معرفی و منتصب می‌نماید.
لقمان میکائیل در راستای مسئولیت‌های محوله در زندگی شخصی خودش، مدیریت بهشتیه را بدون هیچ‌گونه توقع و دریافت حقوق، با حسن‌نیت و جدیت کامل از همان ابتدا دنبال نمود. به‌ویژه در بازسازی بهشتیه نقش بسیار مهم و مثبتی از خود نشان داد و برای آنکه به محل بهشتیه نزدیکتر باشد خانه مسکونی‌اش را به خیابان ژاله منتقل نمود.
سال 1315 خورشیدی لقمان میکائیل با دخترعموی خود نصرت میکائیل ازدواج کرد. حاصل این پیوند چهار فرزند پسر می‌باشد. سومین پسرش اسکندر میکائیل همانند پدرش شخصیتی است خیراندیش و سال‌هاست که در انجمن کلیمیان تهران مسئولیت‌های خطیری را عهده‌دار می‌باشد. ضمن آنکه نصرت میکاییل همانند دیگر اعضائ خانواده بعنوان شخصیتی خیر اندیش فعالیتهای پر ثمری را در جامعه دنبال می نمود.
سال 1360 لقمان پس از سال‌ها فعالیت و تحمل زحمات و مشقات، بر بستر بیماری کشیده می‌شود بطوری‌که به سختی می‌توانست امورات بهشتیه را انجام دهد و از جهت عادت و عشق خدمتگزاری به جامعه این اراده از او سلب شده بود که مسئولیت‌هایش را رها کند. به پیشنهاد انجمن کلمیان الی رغم میل باطنی اش لقمان از تصدی مدیریت بهشتیه کناره‌گیری نمود و به‌طور انتفاعی به‌عنوان مشاور انجمن مشغول کار شد.
ابتدا در رابطه با کمیته امور جنگ‌زدگان و امور خیریه فعالیت نمود، سپس به امور سرای سالمندان پرداخت و نظارت برای ساخت یک سالن جهت پخت مصا در محوطه خارج حیاط سرای سالمندان را عهده‌دار شد. ضمن‌آن‌که کماکان در هر فرصتی مانند سال‌های گذشته شخصا برای جمع‌آوری اعانات برای نیازمندان جامعه یهودی پیش‌قدم می‌شد.
لقمان میکاییل ضمن مخالفت در تقسیم قبور به قسمت ثروتمندان و بی بضاعت ها معتقد بود این قبیل اقدامات با شان جامعه کهنسال یهودیان منافات دارد، و همیشه خواستار آن بود، تا اجازه ندهند بهشتیه وسیله تظاهر عده ای انگشت شمار قرار گیردو گروهی قلیل دراین مکان آخرت در مقام غصب زمین فبرستان بر آیند و بدون رعایت اصول دینی ، در این گوشه و آن گوشه بهشتیه، خانه اختصاصی در زمین های وسیع بسازند.
سرانجام پس از یک مبارزه نابرابر در مقابل بیماری‌اش (کانسر ریه) سر تسلیم فرودآورد و در زمستان 1365 در سن 76 سالگی دارفانی را وداع گفته و در محیط کارش، بهشتیه جایی که سال‌ها زحمت آن را کشیده بود به خاک سپرده شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

I agree to these terms.